خاطرات - شهید حسین خرازی
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۸۵، ۱۰:۳۲ ب.ظ
گفتند حسین خرازی را آورده اند بیمارستان. رفتم عیادت . از تخت آمد پایین، بغلم کرد.
گفت: «دستت چی شده ؟» دستم شکسته بود. گچ گرفته بودمش
گفتم: «هیچی حاج آقا! یه ترکش کوچیک خورده ، شکسته» خندید.
گفت «چه خوب! دست من یه ترکش بزرگ خورده ، قطع شده.»