خاطرات ـ شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۸۶، ۰۳:۳۰ ب.ظ
سوار بلیزر بودیم. می رفتیم خط. عراقی ها همه جا را می کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت: نگهدار نماز بخوانیم. گفتیم: توپ و خمپاره می آد. خطر داره! گفت: کسی که جبهه میاد، نماز اول وقت را نباید ترک کند، تا رکعت دوم با جماعت بود، نماز تمام شد، اما حسن هنوز در قنوت نماز بود.
۸۶/۱۱/۲۷