شعر ـ نجوا
پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۸۷، ۰۹:۱۶ ق.ظ
سالار وقت آمدنت دیر شد، بیا این دل در انتظار فرج پیر شد بیا
دیدم به خواب آمدی از جاده های دور گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد، بیا
این جمعه هم گذشت ولیکن نیامدی آیات غربتم همه تفسیر شد بیا
افسرده ام بدون تو، باور نمی کنی؟ عشقم اسیر قسمت و تقدیر شد، بیا
گفتی که پاک کن دلت از هرچه غیر ماست قلبم به احترام تو تطهیر شد، بیا
هر شب به یاد خال لبت گریه می کنم عکست میان آیینه تصویر شد، بیا
در دفترم به یاد تو نرگس کشیده ام نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بیا
جانم فدای خال لبت نازنین نگار «ساقی»ز زندگی به خدا سیر شد بیا
سمیه صفایی مزید
۸۷/۱۱/۱۰
مطابق ثبت نام شما در بخش مسابقه ی وبلاگ های آبان ماه در کانون وبلاگ نویسان مذهبی، مطالب وبلاگ شما در این ماه از طرف داوران این کانون مورد بررسی و امتیاز دهی قرار گرفت.
تا هفته ی آینده نتایج را در کانون وبلاگ نویسان مذهبی ببینید.
با تشکر