افق روشن

لازمه انتقال فرهنگ، وجود ارتباط است

افق روشن

لازمه انتقال فرهنگ، وجود ارتباط است

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

اردشیر قوام زادهآقای دکتر "اردشیر قوام زاده" رئیس پژوهشکده خون سرطان و سلول‌های بنیادی خون ساز دانشگاه علوم پزشکی تهران هستند. ایشان برترین محقق جهان در زمینه تحقیقات سرطان و خون در سال ۲۰۱۲ شناخته شدند و باید برای شرکت در همایش جهانی سرطان در آمریکا حاضر می شدند و جایزه خود را دریافت می کردند، ولی به دلیل کارشکنی آمریکایی ها موفق به این کار نشد. آنها نه تنها به دکتر ویزا ندادند بلکه اجازه ندادند که جایزه اش به ایران بیاید....

کمی انصاف داشته باشید، لطفا!

... یاد اتفاق مهم دیگری افتادم که همین چند روز قبل تر رُخ داده بود.

آقای "اصغر فرهادی" کارگردان فیلم "جدایی نادر از سیمین" را می گویم.

حال می توان به ارزش جایزه ایشان پی برد، که همین چند روز پیش علی رغم همه کارشکنی های آمریکایی ها نه تنها ویزای آمریکایش را گرفت، بلکه توانست در قلب آمریکا جایزه اسکار را از سینمای هالیوود برباید. کاری که آقای دکتر قوام زاده نتوانست ـ در رشته تخصصی خود ـ از عهده آن برآید.

حال روی سخنم به منتقدان آقای فرهادی است، که این همه به دریافت جایزه ایشان انتقاد کردند....

... کمی انصاف داشته باشید، لطفا!


روح اله قمری

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۳۲
روح اله قمری

شهید آوینیعید سال ۷۲ با تعدادی از بر و بچه های قدیمی جنگ، به اتفاق شهید آوینی و اکیپش رفته بودیم فکه. جعفر ربیعی جانشین واحد تخریب لشکر ۲۷ که سال ۶۱ در همان جا اسیر شده بود، سعی می کرد تا افکار خودش را متمرکز کند و نقطه ای که مد نظر آوینی بود را پیدا کند.

مین ها و سیم خاردارها را پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به نقطه ای که کاسه ای شکل بود و داخل گودی قرار داشت.

آن آوینی همیشگی نبود؛ رفته بود توی لاک خودش …

آوینی با وسواس و دقت زیادی اطراف خودش را می پایید. لباس های پاره پاره، قمقمه ها و کلاه خودهای سوراخ سوراخ شده، سربندها، پوتین ها و هر چه را که اطراف خودش می دید. به مرتضی شعبانی گفت: مرتضی! از اینها فیلم بگیر. جعفر

ربیعی گفت: همین جا نقطه ای است که من اسیر شدم. این اطراف باید مقتل شهدا باشد. همین نزدیکی ها بود که بچه های مجروح را جمع کرده بودند که بعدا همه آنها به شهادت رسیدند. همین طور که داشتیم اطراف را می پاییدیم، یک دفعه سعید قاسمی گفت: یاحسین! نگاه کردیم؛ دیدیم اجساد تعداد زیادی از شهدا همین طور روی زمین فرش شده. از اینجا به بعد، دیگر آوینی، آن آوینی همیشگی نبود؛ رفته بود توی لاک خودش… و به گروهش گفت: بچه ها! برویم تهران و با یک اکیپ کامل تر بیاییم تا تصاویر اینجا را بگیریم. اینجا همان جایی است که یک عمر دنبالش می گشتم! به ۲ هفته نکشید که آمد و ساعت ۳۰ : ۰۸ صبح روز جمعه ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ خودش را به همان شهدایی رساند که عمری دنبال شان بود.


گلعلی بابایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۱ ، ۰۷:۵۱
روح اله قمری

راهیان نور و چادرحدود هفت هشت سال پیش بود

 حوالی طلائیه بچه های تفحص چند تا شهید رو تازه پیدا کرده بودن و داشتند آنها را به طرف یادمان می آوردند پاره های پیرهن و کوله پشتی شهدا هم همراهشون بود؛

... می خواست از همونجا با چادر بره بیرون

از قضا یه کاروانی اومده بود که تیپ و ظاهر خوبی نداشتن، دختر بودن یه چندتایی شون یه جا جمع بودن و داشتن با وضعیت نامناسبی میگفتن و میخندیدن که در مسیر حرکت بچه های تفحص قرار داشتند.

نمیدونم چی شد، انگار اون بچه ها ناراحت شدن یا دلشون شکست یا هر چی که یکی شون کوله پشتی و پیرهن تفحص شده رو انداخت به سمت یکی از انها و با لحنی خون به دل گفت اینا برای شما رفتن، اینم باقی مونده شون ...

نمی دونم چی شد اون خانوم ترسید، شوکه شد، یا هر چی، شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن و دویدن؛ غائله ای شد ...

خلاصه گرفتن و نشوندنش ...

... و آبی،

... و دعوت به آرامشی!

شنیدم که خواسته بود همونجا براش چادر پیدا کنن ...

می خواست از همونجا با چادر بره بیرون  ...


منبع: وبلاگ "من چادرم را دوست دارم"

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۱۶
روح اله قمری