افق روشن

لازمه انتقال فرهنگ، وجود ارتباط است

افق روشن

لازمه انتقال فرهنگ، وجود ارتباط است

4/4/1367ه.ش.

حمله ارتش بعثی عراق به جزایر مجنون و نواحی شمالی کوشک و طلائیه و اشغال این مناطق، پس از بمباران‌های وحشیانه شیمیایی و هوایی.

7/4/1367ه.ش.

حمله ناموفق ارتش اشغالگر عراق به محور شاخ شمیران، که با مقابله رزمندگان اسلام روبرو شد.  

9/4/1367ه.ش.

عراق شهر ماووت را اشغال کرد.

12/4/1367ه.ش.

هواپیمای ایرباس 300 جمهوری اسلامی ایران با شماره پرواز 655، در پنجمین دقیقه پرواز از فرودگاه بندر عباس به دبی، بر فراز آب‌های بین‌المللی خلیج فارس، در ساعت 22/10 دقیقه، با اصابت 2 موشک استاندارد 2 که به دستور ناخدا ویل راجرز (فرمانده ناو آمریکایی وینسنس) شلیک شده بود سقوط کرد و 290 سرنشین آن ـ 248 ایرانی و 42 نفر تبعه هند و پاکستان و امارات عربی متحده و یوگسلاوی ـ شامل 156 مرد و 53 زن و 57 کودک 2 تا 12 ساله و 8 کودک زیر 2 سال و 16 خدمه هواپیما قربانی شدند؛ بعدها ناخدا راجرز از رئیس جمهوری آمریکا نشان افتخار گرفت.

21/4/1367ه.ش.

حمله 11 لشکر ارتش عراق به منطه غرب شوش و دزفول تا دهلران و اشغال بخش وسیعی از این مناطق.

26/4/1367ه.ش. 

تسلیم نامه حضرت آیت الله خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت، به خاویر پرزدکوئیار، دبیر کل سازمان ملل متحد، درباره تصمیم جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۴ ، ۲۳:۱۳
روح اله قمری

خوشا آنان که الله یارشان بید

به حمد و قل هوالله کارشان بید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۴ ، ۲۲:۲۹
روح اله قمری

ایران در خلیج فارس، به جز رویارویی با آمریکا مشکل دیگری به نام جنگ نفت‌کش‌ها را نیز در مقابل داشت. چرا عراق به این اقدام دست زد؟ جنگ نفت‌کش‌ها در واقع اقدامی متقابل است. در این اقدام متقابل، ایران بیشتر متضرر شد یا عراق گفته می‌شود جنگ نفت‌کش‌ها فشارهای اقتصادی زیادی بر ایران وارد کرد. چگونه؟

 عراق از اوائل جنگ دریافت که نمی‌تواند در جنگ زمینی برتری ایران را خنثی کند، مگر این که عقبه‌های استراتژیک ایران را مورد تهدید قرار دهد، از جمله این تهدیدات حمله به نفت‌ کش‌ها و مراکز اقتصادی بود. عراق می‌کوشید صدور نفت را که بزرگ‌ترین درآمد ارزی ایران بود، محدود کند. این ابتکار مؤثر واقع شد، ولی با ورود سپاه در جنگ نفت‌کش‌ها این معادله تا حدودی به هم خورد. در مراحل بعدی، عراق در صدد برآمد تا با حمله به کشتی‌های دیگر کشورها در خلیج فارس، علاوه بر ایجاد محدودیت در صدور نفت ایران، نظر کشورهای دیگر را در حمایت از خواسته‌های خود جلب کند. عراق با اتکا به فروش نفت از طریق لوله‌هایی که از کشورهای عربستان، اردن و ترکیه صادر می‌شد و همچنین کمک‌های مالی کشورهای منطقه به ویژه عربستان و کویت مشکلی برای خود احساس نمی‌کرد ولی با توجه به محدودیت‌هایی که برای ایران . . .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۴ ، ۲۲:۲۱
روح اله قمری

 نام: حسن(غلامحسین)

نام خانوادگی: باقری(افشردی)

تاریخ تولد: 25/12/1334

تاریخ شهادت: 9/11/1361

سن شهادت: 27 سالگی

محل شهادت: فکه جنوبی

آخرین سمت: جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران

تولد و کودکی                                      

به روز سوم شعبان 1375 ه.ق مطابق با 25 اسفند سال 1334 ه.ش در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدینش به عشق و محبت ابا عبدالله‌ الحسین (ع) و از باب تیمن و تبرک، نام «غلامحسین» را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دو سالگی در سفر کربلا او راه همراه خود بردند.

پدرش که در تربیت وی، جدیت زیادی داشت از همان طفولیت او را با خود به مسجد و هیات و مراسم عزاداری سرور شهیدان می‌برد. این حضور معنوی باعث شد که او در آن ایام عضو فعال و موثر هیات نوباوگان محبان ‌الحسین (ع) گردد.

غلامحسین دوره دبستان را در مدرسه مترجم ‌الدوله و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند.

             

   فعالیت های قبل از انقلاب  شهید باقری همزمان با تحصیل، در کلاسهای حدیث و مباحث مربوط به حضرت صاحب‌ الزمان (عج) که در مسجد صدریه دایر می‌گردید، شرکت می‌کرد. از کلاس سوم دبیرستان فعالیت فرهنگی خود را با ایجاد کتابخانه در این مسجد، به همراه تنی چند از همفکرانش شروع کرد و در راستای کسب آگاهیها و رشد فکری خویش، ضمن مطالعه و تحقیق پیرامون مباحث مذهبی، جلسات سخنرانی را در جمع دوستانش برگزار می‌نمود. در سال 1354 پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته دامپروری دانشکده کشاورزی شهر ارومیه تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. در این ایام علاوه بر مطالعه منظم و انسجام یافته در زمینه مسائل اسلامی، با سخنرانی در جمع دانشجویان و برقراری کلاسهایی در زمینه اصول عقاید برای دانش‌آموزان مدارس، فعالیت مذهبی خود را دنبال می کرد و بارها با بعضی از اساتید غربزده که فرهنگ اسلامی را انکار و مظاهر منحط غربی را ترویج می‌نمودند، به بحث می‌نشست و ماهیت آن فرهنگ و عوامل غربزده را افشا می‌کرد. از این رو، وی به عنوان یک عنصر مذهبی و فعال حساسیت مسئولان و گارد دانشگاه را برانگیخته بود، که در نهایت به دلیل این فعالیتها پس از یک سال و نیم تحصیل، از دانشگاه اخراج گردید. در این ایام در جواب یکی از نزدیکانش که به او گفته بود: تو یک سال و نیم از عمرت را بی‌خود تلف کردی. پاسخ می‌دهد: من وظیفه‌ام را ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۸۴ ، ۰۰:۱۷
روح اله قمری

شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۸۴ ، ۰۰:۵۶
روح اله قمری

۳سال زندان برای مورخ انگلیسی منتقد هولوکاست

مورخ انگلیسی که به بررسی مستند افسانه هولوکاست پرداخته بود، در دادگاهی در «وین» به سه سال حبس محکوم شد. «دیوید ایروینگ» 67 ساله پس از هفت ساعت محاکمه و اعلام حکم دادگاه گفت «بسیار شوکه» شده است و اضافه کرد تقاضای تجدیدنظر در این حکم خواهد کرد. این در حالی است که هواداران او در سالن دادگاه فریاد زدند: «استوار باش!». مورخ انگلیسی در طول محاکمه خود سعی کرد منطق استدلال های خود به ویژه در مورد عدم وجود اتاق های گاز در «اشویتس» را توضیح دهد. «ایروینگ» که از زمان بازداشتش در نوامبر 2005 در اتریش در زندان به سر می برد، پیش از آغاز محاکمه نیز گفت واقعاً مسخره است که انسان به خاطر حرف هایی که 17 سال پیش گفته زندانی و محاکمه شود. او به خبرنگاران نیز گفت به جای واژه «هولوکاست» ترجیح می دهد از «تراژدی یهودیان در جنگ جهانی دوم» سخن بگوید. «دیوید ایروینگ» در گذشته نیز بارها -به ویژه در انگلیس و آلمان- محکوم شده و در نیوزیلند نیز ممنوع الورود شده است. او از جمله گفته بود اتاق های گازی که در «اشویتس» به توریست ها نشان می دهند، «قلابی» هستند و پس از جنگ توسط لهستانی ها ساخته شده اند.

این مورخ انگلیسی نویسنده کتاب «جنگ هیتلر» است که در سال 1977 منتشر و در آن سعی شده از بار منفی اقدامات نازی ها و هیتلر و مسئولیت او در کشتار 6 میلیون یهودی در اردوگاه های مرگ نازی ها کاسته شود. او حتی تأکید کرده بود که «هیتلر» دوست یهودیان بوده است. محاکمه دیوید ایروینگ در حقیقت یادآور محاکمه گالیله در دادگاه های قرون وسطایی است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۸۴ ، ۱۹:۳۹
روح اله قمری

هولوکاست واقعی کشتار صبرا و شتیلاست

نویسنده دانشنامه صهیونیسم بر دروغ بودن هولوکاست تأکید کرد و گفت: هولوکاست واقعی کشتار صبرا و شیتلاست. دکتر عبدالوهاب مسیری، نویسنده دانشنامه هفت جلدی صهیونیسم، در گفت‌و‌گوی اختصاصی با خبرنگار رسا گفت: هولوکاست بتی برای صهیونیست‌ها بود و احمدی نژاد، رییس جمهور انقلاب اسلامی ایران، آن را به زیر انداخت. وی افزود: هولوکاست دروغی بیش نیست و صهیونیست‌ها با این بت در صدد مظلوم‌نمایی در جهان بودند. مسیری با اشاره به کشتار فلسطینی‌ها در صبرا و شتیلا گفت: هولکاست واقعی کشتار 3000 فلسطینی در شش ساعت در صبرا و شیتلاست؛ نه کتشار خیالی شش میلیون یهودی در هشت سال در آلمان نازی. وی افزود: خوشبختانه دکتر روژه گارودی، نویسنده فرانسوی، بسیار خوب، دروغ بودن هولوکاست را بیان کرده است.

Go to fullsize imageGo to fullsize imageGo to fullsize image
  نویسنده دانشنامه صهیونیسم با محکوم کردن حمایت سازمان ملل متحد از هولوکاست گفت: متأسفانه سازمان ملل متحد بدون هیچ دلیلی بر برپایی هولوکاست تأکید می‌کند و این نشان از نفوذ صهیونیست‌ها در سازمان ملل متحد دارد. وی افزود: امروز در غرب اگر کسی هولوکاست را دروغ بپندارد زندانی می‌شود؛ اما اگر خدا و پیامبرش را دروغ بداند با هوش و زیرک است. مسیری با مخاطب قرار دادن صهیونیست‌ها گفت: اگر بر برپایی هولوکاست تأکید می‌کنید اجازه دهید همگان آزادانه درباه آن پژوهش بکنند. وی افزود: صهیونیست‌ها هولوکاست را صنعتی برای درآمدزایی میلیاردی خود می‌دانند همان‌طوری که فین کلستین نورمن در کتاب «صنعت هولوکاست» دقیقاً به این سخن اشاره می‌کند.

Go to fullsize imageGo to fullsize imageGo to fullsize image

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۸۴ ، ۱۴:۲۸
روح اله قمری

¤ آقای تقی پور، با تشکر از حضرتعالی اگر اجازه بدهید بخش دوم گفت وگو را به بحث درباره یک دروغ تاریخی بنام هولوکاست آغاز کنیم. بحثی که امروز بواسطه سخنان رئیس جمهوری مورد توجه قرار گرفته است. اگر اشکالی ندارد مقدمه ای را بفرمایید تا وارد بحث اصلی شویم.

- همانطوریکه قبلاً عرض کردم یکی از ارکان اصلی سلطه صهیونیسم در دنیای معاصر بویژه در سرزمین فلسطین «مظلوم نمایی» است. این «مظلوم نمایی» مقدمه ای برای بحث «هولوکاست» است چرا که اگر این «مظلوم نمایی» نبود قطعاً بدانید که پروژه صهیونیست ها با شکست مواجه می شد. آن فعالیت های «ضد یهودی» که عرض کردم در اروپا در قرن 19 و حتی اوایل قرن 20 مطرح بود و پشت پرده آن خود رهبران صهیونیست حضور داشتند، حول همین محور است. از این دست حوادث هم بسیار زیاد است؛ مثلاً در سال 1950 ، حدود 100 هزار یهودی در عراق ساکن بودند که حاضر نبودند به فلسطین عزیمت کنند. خود رهبران یهودی بعدها در کتاب ها نوشتند و یا اعلام کردند که یک کنیسه معروف در عراق بنام «شمتو» وجود داشت که یهودی ها مخفیانه با مواد آتش زا به این کنیسه حمله کرده بودند و عده ای را هم از بین بردند تا بقیه یهودی ها بفهمند که اینجا جای ماندن نیست و اگر بمانیم ما را آزار می دهند. یعنی می خواستند القاء کنند تنها جایی که برای یهودی ها امن است «اسراییل» است.

دقیقاً در زمانیکه انگلستان، فلسطین را بخصوص در مقطع سالهای نزدیک به تاسیس اسراییل تحت اشغال خود داشت، اعتراضاتی در دنیای اسلام و جاهای دیگر بلند شد، انگلیسی ها مجبور شدند یکسری مقرراتی را وضع کنند که یهودی ها براساس ضابطه ای وارد فلسطین شوند. مثلاً یک بار از ورود یک کشتی حامل یهودی ها به فلسطین جلوگیری کردند، گروه های شبه نظامی یهودی که در فلسطین تاسیس شده بودند مثل گروه اشترن، هاگانا، پالماخ و ... که برخی از آنها پس از جنگ دوم جهانی شکل گرفتند، این کشتی را با تمام آدم های داخل آن از بین بردند. بعد خیلی پر سر و صدا تبلیغات کردند که انگلستان جلوی عزیمت یهودی ها را گرفته و آنها را اینطور از بین می برد؛ در حالیکه اینطور نبود. عرضم این است که موتور محرکه صهیونیست ها در طول دوران فعالیتشان «مظلوم نمایی » بوده و هنوزم همین طور است.

                                               

                                 Go to fullsize image

¤ این مظلوم نمایی قاعدتاً باید مصداق های روشن و قابل توجهی هم داشته باشد.

- بله حالا عرض می کنم. من به دو مورد از آن اشاره می کنم که شاید تا حالا خیلی کم هم گفته شده باشد. یکی از این موارد در ایران خود ما اتفاق افتاده است. این واقعه ای را که عرض می کنم یک ادعا نیست بلکه سند ما منابع عهد عتیق است. یهودی ها همیشه این مساله را مطرح می کنند و به آن می بالند که وقتی بخت النصر پادشاه بابل، آنها را به اسارت برد، کوروش پادشاه ایران بود که منجی آنها شد و لذا به کوروش در منابع یهودی لقب «مسیح منجی» دادند. در منابع هست که کوروش بعد از چندین دهه به بابل حمله می کند و یهودی ها را آزاد می کند و به آنها می گوید که آزادند به هر کجا که می خواهند از جمله ایران بروند که خیلی از یهودی ها به ایران می آیند. از طرف دیگر فاصله بین کوروش و خشایارشاه یک فاصله کوتاه چند ده ساله است. طی این چند ده سال یهودی ها موقعیت بسیار بالایی در ایران پیدا می کنند. حالا داستان از اینجا آغاز می شود- یهودی ها با توجه به موقعیتی که در ایران کسب کرده بودند به دربار خشایار شاه نفوذ می کنند. یک فرد یهودی بنام «مردخای» به دربار نفوذ پیدا می کند. اینها توطئه ای می چینند تا بتوانند این نفوذ را در دربار ایران گسترده تر کنند. به این شکل شاه بزمی برپا می کند که همه عالی مقامان و عالی منصبان حضور داشتند و از ملکه خودش که ملکه «وشتی» بوده تقاضا می کند در جشن حضور پیدا کند. ملکه انسان محجوبی بوده و ازحضور در این جشن خودداری می کند. شاه بخاطر این سرپیچی ملکه را از دربار اخراج می کند و او را به قول ما طلاق می دهد. از آنطرف به دنبال هنر جدیدی می گردد. با دسیسه «مردخای» یک زن یهودی بنام «حدسه» معروف به «استر» که دختر عمو یا برادرزاده «مردخای» بوده به شاه عرضه می شود و خشایار شاه وی را برای همسری انتخاب می کند و به این شکل «استر» ملکه ایران می شود و باهمکاری «مردخای» شاه را دراختیار خودشان می گیرند. تا اینکه در یک جشنی به شاه مشروب می دهند و در حالت غیر عادی از وی فرمان می گیرند مبنی بر اینکه یک روز اینها اجازه داشته باشند مخالفان خود را سرکوب کنند. چون بحر حال در بین ایرانی ها مخالفانی داشتند و اینها می خواستند که این مخالفان خود را هرچه زودتر از بین ببرند و این کار را هم می کنند. در منابع یهودی و در کتاب «استر» این واقعه آمده که اینها یک داستان ساختند مبنی بر اینکه وزیر اعظم شاه که «هامان» نام داشته با یک عده ای مخالف ما بودند و می خواستند ما را از بین برند و حالا ما پیش دستی کردیم و از خودمان دفاع نمودیم وعیناً آمده که گفتند هامان وزیر قصد داشت ما را در 13 «آذار» (ماه عبری که منشا رومی دارد) از بین ببرد و ما ازشاه فرمان گرفتیم و 14 آذار ما تدبیری اندیشیدیم.

¤ یعنی چه کردند؟

- در آن زمان شوش پایتخت دولت هخامنشی بود. در شوش هامان وزیر را با ده پسرش به قتل می رسانند و تعدادی ازایرانی ها را نیز از بین می برند. بعد ازاین واقعه ازشاه می خواهند که یک روز دیگر به آنها مهلت بدهد تا به از بین بردن مخالفانشان ادامه بدهند. در مجموع این دو روز و براساس آمار منابع یهودی که موجود است، 75 هزار ایرانی توسط اینها کشته شدند- این واقعه در منابع خودشان آمده که تنها بدلیل اینکه گمان می کردند عده ای از ایرانی ها با آنها دشمن هستند و می خواهند آنها را از بین بردند. یعنی با مظلوم نمایی و با این استدلال که ما یک عمل پیشگیرانه انجام دادیم 75 هزار نفر ازایرانی ها را قتل عام کردند. جالب اینکه این دو روز را به این خاطر عید اعلام کردند.

¤ اسم این عید چیست؟

- عید «پوریم». پوریم یعنی قرعه دلیل این اسم گذاری هم این بود که می گویند هامان وزیر در روز 13 آذار قرعه انداخته بود که ما را بکشد ولی ما توانستیم این توطئه را خنثی کنیم. عید «پوریم» یکی از اعیاد رسمی قوم یهود است که هر سال نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا 2 روز جشن رسمی برپا می کنند و در این جشن بدمستی می کنند و رقصهای مخصوصی دارند که در این 2 روز انجام می دهند، به شادی کشتن ایرانیان. اینها در کتاب خودشان وجود دارد ولی انگار ما جرأت نداریم این چیزها را بازگو کنیم. به جرم ناکرده و با مظلوم نمایی ایرانی ها را کشتند و سالها هم به میمنت آن جشن می گیرند. در آیین اینها ما اساساً بشر نیستیم. یعنی هر موقع که بتوانند و در موضع قدرت باشند نیات خود را عملی می کنند و اساساً معتقدند که در دوره ای که قدرت دارند نباید با کسی تعامل کنند و فقط باید اعمال قدرت کنند. اینها اصطلاحی دارند بنام «گوئیم». «گوئیم» معادل «حیوان» است. یعنی غیر از خودشان را «گوئیم» یا «حیوان» می دانند و از ابتدای کودکی تا بزرگی در سطوح مختلف تعلیم می بینند. مثلاً وقتی یک کسی غیر از خودشان را می کشند انگار که یک پشه یا مگس یا حیوان بی ارزش را کشته اند. دقیقاً همین احساس که نسبت به فلسطینی ها دارند.

¤ واقعه دوم که گفتید چه بود؟

- واقعه دوم مربوط به «انگیزاسیون» یا «تفتیش عقاید» است، حتماً شما نام «دادگاههای تفتیش عقاید» را شنیدید که می گویند در قرون وسطی در اروپا حکام مسیحی و دستگاه پاپ یک دادگاهی درست کرده بودند و «تفتیش عقاید» می کردند، این واقعه هم چیزی شبیه «هولوکاست» است.

                   

¤ چطور؟

- الان چطور با بردن نام هولوکاست همه به یاد جنگ جهانی دوم و جنایت هیتلر می افتند با بردن نام «تفتیش عقاید» هم همه به یاد کلیسای مسیحی قرون وسطایی و قتل عامهای وحشیانه و... می افتند. اینها در کتابها آمده درصورتیکه همه اینها دروغ است. بنده براساس آمار و اسناد خدمت شما عرض می کنم که در کل دورانی که بنام «تفتیش عقاید» مطرح شده که چیزی حدود 300سال است، آمارهای منابع یهودی مثل دایره المعارف یهود یا تحقیقاتی که در ایران صورت گرفته مثل تحقیقات برادر عزیز و فرهیخته جناب آقای دکتر عبدالله شهبازی، که در این قسمت بنده وامدار تحقیقات ایشان هستم نشان می دهد که طی این سالها (اواسط قرن16) پاپ وقت نه تنها ضدیهود نبوده بلکه با یهودی ها رابطه نزدیک خانوادگی هم داشته است و جالب اینکه پزشک مخصوص وی یهودی بوده است و اساساً گرایشات ضدیهودی هم نداشته است. درست زمانی که می گفتند یهودی ها را آزار می دادند و آنها را می کشتند درصورتیکه اصلاً اینطور نبوده است. در این اسناد که در کتاب زرسالاران یهود جناب آقای دکتر شهبازی آمده آورده شده برخلاف تصور رایج، رابطه پاپ و دستگاه کلیسا با یهودیان کاملاً دوستانه گزارش شده است تا بدان حد که پاپ با یهودیان رابطه شخصی داشت. بعد می افزاید که در نیمه اول سده 16، رابطه حسنه الیگارشی یهودی با پاپها اوج گرفت و این در زمانی است که از دوران «لوئی دهم» اعضای خاندان «مدیچی» به مقام پاپی رسیدند. خلاصه اینکه در دوران «تفتیش عقاید» در 2دوره دادستان در رأس دستگاه «تفتیش عقاید» 2نفر یهودی بودند. خب اینها با چه کسانی برخورد خواهند کرد؟ آقای شهبازی در کتابشان آورده اند که محکمه «تفتیش عقاید» در سپتامبر 1480 در شهر «اشپیله» در اسپانیا آغاز بکار کرد که این منطقه یک کانون مهم مسلمان نشین به شمار می رفت. یعنی در منطقه ای که دادگاه «تفتیش عقاید» تشکیل شد اکثریت مردم مسلمان بودند. در سال 1486 «آلفونسو دلاکاواریا» از یک خاندان یهودی و وزیر مقتدر «فردینان» محکمه «تفتیش عقاید» را در شهر «بارسلونا» برپا کرد. یعنی اولین بار یک یهودی این دادگاه را برپا می کند. آقای شهبازی می نویسد که دایره المعارف یهود پس از ذکر این مطلب بطور مشروح درباره رابطه دوستانه او با یهودیان سخن می گوید. معنی این شیوه نگارش دقیقاً آن است که خوانندگان یهودی اشتباه نکنند و دریابند که او «تفتیش عقاید» را نه برای پیگرد یهودیان بلکه برای پیگرد مسلمانان و مخالفین الیگارشی یهودی تشکیل داده بود. یعنی ممکن بود چند یهودی که با دستگاه اینها مخالف باشند نیز توسط آنها از بین بروند اما هدف اصلی مسلمان ها بوده اند.

                  Go to fullsize image

¤ آمار کشته شدگان «تفتیش عقاید» به چه شکل بوده است؟

- در مناطقی که دادگاههای «تفتیش عقاید» تشکیل شده، آمارهای مورد تأیید یهودی ها نشان می دهد که تعداد کشته های مسلمانان نسبت به یهودی ها ده به یک بوده است، یعنی به ازای هر ده مسلمان یک یهودی کشته شده است. آنهم یهودی هایی که با الیگارشی یهودی و دستگاه آنها مخالف بودند کشته شدند.

¤ تعداد کل کشته شدگان چند نفر بوده است. آیا آماری در این باره وجود دارد؟

- بله عنوان شده که در کل این مقطع 300سال، یک رقمی در حدود 31هزار نفر کشته شدند که از این تعداد یک دهم آن یهودی بوده و باقی مسلمان بودند. یعنی چیزی حدود 3هزار یهودی آنهم نه عامه یهودی ها بلکه کسانیکه با اشرافیت یهود مخالف بودند. حالا مرتب می گویند «دادگاه تفتیش عقاید»، «دادگاه تفتیش عقاید». حقیقت وارونه جلوه داده شد- در منابع موجود است که در همان سالها یا بعد از آن چیزی حدود 3میلیون مسلمان ساکن همان مناطق را آواره می کنند ولی این را کسی نمی گوید و از آنطرف یک واقعه جعلی را مرتب مثل چماق بر سر ما می زنند.

¤ اجازه بدهید بعد از ذکر این نمونه های مهم به بحث «هولوکاست» برسیم. یهودی ها سالهاست که یک ادعایی را درمورد کوره های آدم سوزی و اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم مطرح کرده اند. ما می خواهیم بدور از هیچ گونه پیش داوری براساس اسناد و مدارک معتبر بدانیم که اساساً قضیه «هولوکاست» چیست؟

- بحث «هولوکاست» تقریباً به اواسط جنگ جهانی دوم بازمی گردد. یعنی این سوژه از آن زمان توسط برخی تشکلها و محافل صهیونیستی و نه در مجامع رسمی دیگر پیدا شد چراکه در آمریکا، اروپا، رم و واتیکان که نقش اساسی در دنیای آن روز داشت هیچ سندی وجود ندارد که در آن زمان چنین واقعه ای که یهودی ها کشته شدند نقل شده باشد.

¤ حتی بعد از این ماجرا، واتیکان بیانیه داد که اعلام می کند از کوره های آدم سوزی بی خبر است.

- بله.

                           Go to fullsize image

¤ حالا اساساً بهانه یا نشانه طرح چنین ادعایی چه بوده است؟

- بحث این بود که در جنگ جهانی دوم مثل همه جنگها طرفین تخاصم، اردوگاه اسیران داشتند که در آن از همه اقوام و ملل پیدا می شد. آلمان هم چنین اردوگاهی داشت. اما در سالهای میانی و رو به پایانی جنگ بیماری تیفوس در اردوگاههای اسیران در خاک آلمان و بخشی نیز در سرزمین لهستان امروز، شیوع پیدا کرد. عکسهای آن زمان اجساد این اسرا را بسیار لاغر با دنده های بیرون زده و چهره های استخوانی نشان می دهد.

¤ یعنی این نشانه بیماری «تیفوس» است؟

- بله. این علایم بیماری «تیفوس» است که به مرور زمان انسان را از بین می برد.

¤ این بیماری از کجا آمده بود؟

- بر اساس یافته ها عامل این بیماری خود مهاجمین بوده اند. خصوصاً ناقل آن یکسری از اسرای روسی بوده اند. بهرحال این بیماری در اردوگاههای اسیران در آلمان شیوع پیدا کرد. در آن زمان و آن موقعیت امکانات پزشکی آلمان اجازه نمی داد که آنها بتوانند جلوی شیوع این بیماری را بگیرند و خود پزشکان آلمانی هم به این امر اعتراف کردند. بهرحال اینها ناگزیربودند از راه های مختلف این بیماری را در اردوگاه ها مهار کنند. یعنی با گاز «زیکلون ب» اتاق ها و حتی البسه را ضدعفونی می کردند و از موادی برای از بین بردن حشرات ناقل بیماری استفاده می کردند. ولی با این حال این کارها کفایت نمی کرد. یعنی گاهی اوقات خود اجساد ناقل بیماری بودند و اگر آنها را دفن هم می کردند ممکن بود باعث انتقال بیماری شوند و به این ترتیب اینها مجبور بودند اجساد را بسوزانند و پزشکان مسئول در اردوگاه ها چنین مجوزی را صادر کرده بودند. بنابراین اینها اجساد را با البسه شان خاکستر می کردند. چیز عجیبی هم نبود و همه هم می دانستند ولی بعد از جنگ زمزمه بلند شد که این اتاقها، اتاقهای آدم سوزی بوده است. بعداً گفتند که این اتاقها، اتاق گاز بوده که یهودی ها را در آن خفه می کردند و بعد جنازه های آنها را خاکستر می کردند. حالا سؤال اینجا مطرح است که چرا اول یهودی ها را می کشتند و بعد اجسادشان را خاکستر می کردند یا این چه گازی بوده که این تعداد از افراد را کشته درصورتیکه دست اندرکاران خودشان کوچکترین آسیبی ندیده اند؟ یا اینکه با آن شرایط جنگی و کمبود امکانات چطور امکانپذیر است که 6 میلیون نفر ابتدا با اتاق گاز کشته و سپس در کوره سوزانده شوند؟ این مسأله چطور امکانپذیر است؟ خلاف این مسأله را برخی از خود محققین غربی هم اثبات کرده اند. افرادی مثل پروفسور فوریسون که بعدها مورد غضب کانونهای صهیونیستی قرار می گیرد. او به صراحت می گوید که این حرفها را حتی ما هم باور کرده بودیم ولی بعداً وقتی تحقیق کردم و تمام اسناد به جامانده مثل اسناد دادگاه نورنبرگ و آرشیو محرمانه یهود در فرانسه را بررسی کردم متوجه شدم که همه این موارد دروغ است.

¤ فوریسون چطور توانسته بود به این اسناد که بقول شما برخی شان اسناد محرمانه یهود هم بود دست پیدا کند!

- صهیونیست ها فکر می کردند فوریسون یک محقق از نظر آنها بی طرف و ناشناخته ای است و اصلا فکر نمی کردند که وی به چه نتایجی رسیده است این بود که بقول خودش با چاپ اولین مقاله اش در لوموند داد صهیونیست ها درآمد.

فوریسون می گوید بعد از تحقیق بسیار بر روی اسناد (تخصص اصلی فوریسون سندشناسی است) و گفتگوی بسیار با سم شناسان متعدد همه آنها معتقد بودند که چنین کشتاری اساساً مقدور نیست. یعنی در شرایط عادی هم مقدور نیست چه رسد به شرایط جنگ.

¤ فوریسون می گوید من حتی بازمانده ای هم از این واقعه پیدا نکردم.

- بله می گوید من در لوموند نامه نوشتم که اگر حتی یک نفر هم وجود دارد که بازمانده هولوکاست است و اتاق های گاز را به چشم خودش دیده خودش را معرفی کند که البته هیچ گاه چنین اتفاقی رخ نداد. و می گوید در مورد این ماجرا فقط با تهدید و تخاصم روبرو بودم و نه منطق و استدلال. و جالب اینکه فوریسون می گوید من در طول سالها هیچگاه با یهود کاری نداشتم و هر قوم دیگری هم بود من کار خودم را می کردم و می خواستم بعنوان محقق بدانم که این واقعه تاریخی چقدر سندیت دارد. بعد می گوید من متوجه شدم که با یک تهاجم سازمان یافته روبرو هستم که مهاجمین با آدمهای معمولی فرق دارند. بعد فوریسون حرف جالبی دارد. می گوید: من بعد از سالهای سال فهمیدم که با کسانی طرف هستم که خودشان یک سوژه برای مطالعه هستند و موضوع هولوکاست یک مسئله فرعی است.

                               Go to fullsize image

¤ تهاجم به فوریسون در داخل فرانسه صورت گرفته است؟

- بله. خود فوریسون می گوید من با دختران و پسران میلیشای اسراییلی در فرانسه روبرو شدم که بشکل خیلی سازماندهی شده من را مورد تهاجم قرار می دادند و ضرب و شتم می کردند.

¤ یعنی اینها در فرانسه میلیشا دارند؟

- بشکل مخفی بله. حالا اجازه بدهید برای رد افسانه هولوکاست دلایل دیگری را نیز عنوان کنیم که بسیار قابل تأمل است. ما متأسفیم که امروزه خیلی از افراد اهل فکر و باسواد ما تحت تأثیر تبلیغات غرب واقع شده اند و خیلی ساده مسایل را می پذیریم. مثلا در مورد همین هولوکاست برخی از متفکران هم هستند که با تأسف انسان می بیند ک طرف اصل قضیه هولوکاست و وجود این ماجرا را قبول کرده و بر سر تعداد کشته ها بحث می کند در صورتیکه اساساً اصل ماجرا زیر سؤال است که دلایل متقن بسیاری در این باره وجود دارد.

یکی از نکاتی که بسیار قابل توجه است و دروغ بودن هولوکاست را اثبات می کند آمار جمعیت یهودیان قبل و بعد از جنگ جهانی است سالنامه های آمریکا قبل از جنگ در سال 1939 آمار یهودی ها را اعلام کرده است. همین سالنامه ها و اسناد مشابه بعد از جنگ نیز آمار یهودی ها را اعلام کرده است. جالب اینکه آمار جمعیت یهودی ها که توسط سالنامه های آمریکا قبل و بعد از جنگ اعلام شده تغییر پیدا نکرده است!» حالا 6 میلیون یهودی چطور کشته شدند و در آمار نیامده جای سؤال است و معلوم می شود که اصلا چنین واقعه ای اتفاق نیافتاده است.

¤ در آن زمان در اروپا چقدر یهودی زندگی می کردند؟

- در کل اروپا در زمان جنگ سه میلیون و یکصدو بیست هزار یهودی ساکن بودند. حالا نکته بعدی اینجاست که این 6 میلیون از کجا آمده است و چطور 2 برابر یهودیان ساکن در اروپا در جنگ کشته می شوند؟ نکته جالب توجه دیگر هم اینکه از جمعیت 600 هزاریهودی که در آلمان ساکن بودند، 400 هزار نفرشان به دستور هیتلر از آلمان اخراج شده بودند و این مسأله قبل از جنگ اتفاق افتاده بود یعنی در آلمان تنها 200هزار یهودی ساکن بودند. نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که آمار یهودی ها قبل و بعد از جنگ تغییر پیدا نکرده است، حالا اینکه برخی می گویند هولوکاست وجود داشته و مثلا 100 یا 200 هزاریهودی کشته شده اند باید عرض کنم خیر اینطور نیست. البته اندکی قبل از جنگ دوم یعنی از سال 1935تا اندکی بعد از آن یعنی در سال 1942 یک مهاجرت و جابجایی بزرگی از طرف یهودی ها صورت گرفته ولی در این میان تعداد کل یهودی ها تغییر نکرده است.

مسأله ای که اینجا مایلم به آن اشاره کنم این است که بعد از جنگ جهانی دوم، یهودی ها بواسطه این داستان جعلی از اروپا طلبکار شدند. به این ترتیب برای ادای دین اروپایی ها به یهودی قانونهایی در بعضی از این کشورها مثل سوئیس، اتریش و آلمان وضع شد و به این شکل این کشورها بخاطر ظلمی که در حق یهودی ها انجام داده بودند و آنها را کشتند باید به بازماندگانشان غرامت پرداخت کنند.

¤ یعنی می بایست بخاطر هولوکاست به یهودی ها غرامت پرداخت کنند؟

- بله. برای واقعه ای که هیچ وقت اتفاق نیافتاده بود قرار شد برخی از کشورهای اروپایی به بازماندگان یهودیان کشته شده، یکسری کانونهای متولی یهودیان و صندوق ملی یهود غرامت بدهند و این بشکل رسمی از طرف این دول پذیرفته شده است. همین الان هم آلمان خسارت پرداخت می کند و تاکنون بیش از صدمیلیارد مارک خسارت پرداخت کرده است و این قرارداد تا سال 2030 ادامه دارد.

دستاورد اقتصادی که یهودی ها از این فضا داشتند نیز بسیار زیاد بوده بشکلی که باید بخصوص آلمانی ها را در این زمینه مظلوم دانست چرا که تاوان کاری را که آلمان نازی نکرده اینها باید بدهند. شما می دانید که طلاهایی که آمریکا و انگلیس بعد از ساقط شدن آلمان نازی به تاراج بردند یا سپرده هایی که در سوئیس مربوط به آلمان بود و به نام اینکه این پولها مال یهودی هاست آنرا تصاحب کردند. همین الان مشکل طلاهای آلمان که هزاران تن است حل نشده است و در بانکهای انگلیس نگهداری می شود و سود آن را به تشکلهای یهودی می دهند. در جنگ جهانی دوم 5/8 میلیون آلمانی کشته شدند. 5/1 میلیون نفر از اینها که اسیر بودند در روزهای آخر جنگ و پس از سقوط آلمان نازی بوسیله بمباران هوایی در اردوگاه ها کشته شدند که معمولا کسی به این آمارها اشاره نمی کند. یا در اوکراین 6 میلیون اوکراینی از گرسنگی تلف شدند. هیچ کس به این آمار توجه نمی کند و کسی برای اینها ناله نمی کند و اساساً کسی جرأت ندارد از این عده یاد کند.

بهر حال اینها افکار عمومی غرب را بدهکار خودشان کردند به شکلی که اشک آنها را هم درآورده اند و خیلی از غربیها هم باور کرده اند که علیه یهودی ظلم کرده اند ولذا وقتی اینها در فلسطین آن همه قساوت و سنگدلی کردند همه سکوت کردند و حتی با آنها همراهی کردند و به نوعی به صهیونیست ها حق دادند. الان اینها کاری کرده اند که تا کسی حرف می زند می گویند که شما می خواهید یک هولوکاست دیگری راه بیاندازید. یا می گویند ایران از انرژی هسته ای می خواهد علیه اسراییل استفاده کند. الآن شما می بینید یکی از علت های اصلی که عراق را ضعیف کردند و به این روز درآوردند به خاطر احساس خطری بود که برای اسرائیل می کردند یا تهاجم آمریکا به جهان اسلام و خصوصاً ایران به همین دلیل صورت گرفته است. شما می دانید و اسناد آن هم هست که سال 1356 خود اسراییلی ها با ایران قرارداد داشتند که در رشته فیزیک هسته ای دانشجو تربیت شود و اسراییل توافق کرده بود به ایران موشکهای بالستیک با کلاهک های هسته ای بدهد. اما وقتی جمهوری اسلامی حاکم شد و گفت که فلسطین باید به صاحبان اصلی آن بازگردد یکمرتبه همه چیزعوض شد.

¤ گفته می شود که قوانینی در کشورهای اروپایی گذاشته شده که هرگونه سؤال یاشبهه در مورد هولوکاست را محکوم کرده و طرف سؤال کننده مجازات می شود.

- در این مورد قوانینی وجود دارد.مثلاً در فرانسه در سال 1990 زمان نخست وزیر «فابیوس» که یهودی هم بوده قانونی به تصویب رسید که در مورد هولوکاست و سه وجه اصل کشتار، اتاقهای گازو کوره های آدم سوزی و در مورد رقم 6 میلیون کشته کسی حق اظهارنظر ندارد. اگر کسی در این مورد صحبتی کند بین 2هزار تا 300 هزار فرانک جریمه دارد که فوریسون یک بار چنین جریمه ای را پرداخت کرده است. این جدا از حمله های میلیشایی یهودی، اذیت و آزار و روانه بیمارستان کردن و... است. چیزی حدود یکماه تا یک سال هم حبس در نظر گرفته اند که متهم باید این حبس راتحمل کند. الآن در اتریش، سوئیس، فرانسه و برخی دیگر کشورهای اروپایی این قانون اجرامی شود و نمونه آن یک ماه پیش دستگیری «دیوید یروین» است که در این باره تحقیق کرده بود و از انگلیس به اتریش رفته بود و الآن هم دربازداشت است و قرار است او را محاکمه کنند.

                 Go to fullsize imageGo to fullsize image

¤ افرادی که در غرب مثل اساتید دانشگاه و فرهیختگانی که در اینباره کار کردند و مورد غضب قرارگرفتند چه کسانی بودند ؟

- افرادی مثل «پل راسینیه»، «مورگن گراف»، «استاگلیچ»، «فورسون» و افراد زیاد دیگری وجود داشته اند که بازداشت شدند، از دانشگاه اخراج شدند و برخی از آنها زندگی مخفیانه دارند تا از گزند جوخه ترور مخفی صهیونیست ها در امان بمانند و این مسئله درآلمان و فرانسه وبرخی کشورهای اروپایی وجود دارد.

یا مورد دیگر، در تاریخ 16 نوامبر 1998 یک کتابفروش به نام «پترو وارلا» به جرم انکار هولوکاست و اتهام تحریک و خصومت نژادی در نوشته های خود براساس دادخواست مرکز «سیمون ویزیتال» که یک سازمان بین المللی یهودی است و یک سازمان دیگر یهودی و نیز جنبش یهودیان آزادیخواه به 5 سال زندان محکوم شد. در آلمان نوشته های تجدیدنظر طلبانه در آتش سوزانده می شود. یک شهروند آمریکایی و یک شهروند اروپایی که در این مورد تحقیقاتی انجام داده اند هنوز در زندان و در رنج و سختی بسر می برند. یا برخی آلمانی ها و اتریشی ها که الان در تبعید زندگی می کنند ولی گویا کسی نباید اینها را بداند.

در صورتیکه اگر این عده اصل هولوکاست را منکرمی شدند شاید ما نام آنها را به این شکل نمی شنیدیم، یک نکته دیگر اینکه اخیراً یعنی آبان امسال مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای داشت مبنی بر اینکه روز 27 ژانویه هر سال روز بین المللی هولوکاست است. یعنی حتی این مسئله را به این شکل رسمی کردند که دیگر کسی نتواند حرفی بزند و بعد گفتند باید به کشورها توصیه کنیم که برنامه های آموزشی ویژه برای جلوگیری حوادث ناشی از نسل کشی، سازماندهی کرده و از تکرار هولوکاست خودداری ورزند و این قطعنامه را امسال با 104 رای تصویب کردند. البته برخی کشورها موزه هایی هم در این باره تأسیس کرده اند و مرتب بچه ها و دانشجویان و مردم را برای بازدید از آن تشویق می کنند.

¤ آقای تقی پور! این موارد تا به حال افشا نشده یعنی کسی نیامده اینها را برای افکار عمومی بازگو کند؟

- جالب است به 2 مورد از فریبکاری هایی که این ها در مورد هولوکاست انجام دادند و بعد این فریبکاری افشا شد اشاره کنم. یک کتابی هست به نام «پرنده رنگ شده» به نویسندگی «جرزی کوزینسیکی» که البته به فارسی ترجمه نشده است. این کتاب به زبان انگلیسی و لهستانی چاپ و پخش شده است. سازمانهای یهودی این کتاب را به عنوان «بهترین اثر» درباره افشای ماهیت نازیسم معرفی کردند. درباره صداقت نویسنده واصالت آن کلی صحبت کردند. نویسنده خودش را یک بازمانده یهودی در اردوگاه های نازی معرفی می کند که داستانهای عجیب و غریبی در این کتاب آورده است. این کتاب چندین جایزه از محافل بین المللی و یهودی گرفته است و حتی در برخی از دانشگاه های اروپا به عنوان کتاب درسی از آن استفاده می شود جالب اینکه بعداً از سوی یک محقق در یک نشریه ای این کتاب و نویسنده آن شناسایی می شود و در یک افشاگری ماهیت آن برملا می شود و اعلام می شود که نویسنده نه تنها یهودی نیست و نه تنها در اردوگاه های آلمان نبوده بلکه در زمان جنگ در مناطق خوش آب و هوای سوئیس زندگی می کرده است. حالا ببینید یک چنین فردی با دروغ چه غوغایی می کند و چقدر روی او تبلیغات می کنند.

¤ و مورد بعدی...

- یک کتاب دیگری وجود دارد به نام «پاره خاطرات» نوشته «بنجامین ویلکومیرسکی». یهودی ها این کتاب را به عنوان شاهکار کوچک معرفی کردند. چندین جایزه ویژه یهودی،جایزه یادواره یهودستیزی، و... به آن دادند و تبلغیات فراوان کردند. حتی جایزه ملی یهود را هم به این کتاب دادند. اما نویسنده اروپایی تحقیق می کند که این نویسنده یک دروغگویی است که اساساً مشکل روانی دارد و از لحاظ فکری دچار اختلال است. بعداً معلوم می شود که نویسنده اساساً یهودی نبوده و در زمان جنگ هم در آلمان و لهستان حضور نداشته است. از این نمونه ها بسیارزیاد است واین نشان می دهد که بسیاری از فیلمها، کتابها، نوشته ها ساخته و پرداخته محافل یهودی-صهیونیستی است و نمی شود به آنها استناد کرد و این گوشه ای از داستان فریبکاری یهودیان است. 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۸۴ ، ۱۲:۱۴
روح اله قمری

داستان قوم برگزیده

                    

فلسطین، اکنون دهه هاست مسئله اصلی جهان اسلام است. مسلمانان پاک اعتقاد همواره در این سال ها قبل از هرچیز وطن اولی خود را فلسطین دانسته ودل در گرو قدس شریف داشته اند. رنج فلسطینیان و ظلمی که بر آنها می رود، بی درنگ در سراسر جهان اسلام منتشر شده و قلب امت را به درد آورده است، با این وجود یعنی درحالی که فلسطین همواره به عنوان یک موضوع محوری ذهنیت اسلامی را به خود مشغول داشته، در میان مردم عادی جوامع مسلمان دانش نظری و خصوصاً تاریخی اندکی درباره اینکه چگونه بلای صهیونیسم ها سر فلسطین نازل شد وجود دارد. این پرسشی مهم است که کمتر به زبانی عمومی و عامه فهم به آن پرداخته شده است. سروکله صهیونی ها از کجا پیدا شد، فلسطین چگونه و با انجام چه اعمالی و در طی چه مدت زمانی به اشغال درآمد و اساساً توطئه صهیونیسم برچه مبادی ومبانی استوار است؟

                               

Go to fullsize image

                                                  

اکنون و پس از اظهارات شجاعانه رئیس جمهور درباره ساختگی بودن افسانه هایی که دولت مستعجل صهیونیستی بر دوش آنها استوار شده ازجمله اسطوره هولوکاست که موجی از امیدواری و شادمانی را درمیان نسل های حق طلب دنیای اسلام پدید آورده، موضوع فلسطین دوباره در کانون توجهات قرار گرفته است و شایسته است که این بار، توجه به مسئله فلسطین با عمق و وقتی بیشتر همراه باشد. گفت وگوی حاضر چنین هدفی را تعقیب می کند. محمدتقی تقی پور از کارشناسان برجسته و صاحب نظر موضوع فلسطین و خاصه پژوهش های صهیونیست شناسانه است. «پژوهه صهیونیست» یکی از آثار مرجع دراین حوزه است که او ویراستار ارشد آن بوده است. بسیاری کتاب های کلاسیک در این حوزه نیز زیرنظر و با اشراف او تألیف یا ترجمه شده اند؛ ازجمله کتاب ارزشمندی که روبرفوریسون سندشناس معروف فرانسوی در رد افسانه هولوکاست نوشته است.

همین چند ماه پیش نیزنمایشگاه کتاب فرانکفورت که از قرار کاملاً تحت نفوذ صهیونیست هاست یکی از کتاب های تقی پور به زبان انگلیسی را باعنوان «داستان قوم برگزیده» توقیف کرد (دو کتاب دیگر هم مضامین ضدصهیونیستی داشت، از شرکت در این نمایشگاه محروم شد). گفت وگوی حاضر بخش نخست بحث با محمدتقی تقی پور که به تاریخ اشغال فلسطین می پردازد. در بخشهای بعدی دلایل دروغ بودگی افسانه هولوکاست تشریح خواهد شد.

لازم به ذکر است که به دلیل طولانی بودن مطالب ادامه مطالب را در فرصتهای بعدی در اختیار دوستان قرار میدهم.

¤ آقای تقی پور، مسئله اشغال فلسطین سال هاست که ادامه دارد. صهیونیست ها در فلسطین بیش از 60 سال است که خود را مالک این سرزمین می دانند و مدعی هستند که این سرزمین از قبل متعلق به ما بوده و حالا آمده ایم و آن را گرفته ایم. سؤال اول ما از شما این است که اساسا داستان فلسطین و اشغال آن از کجا آغاز شد و چرا صهیونیست ها، فلسطین را برای تشکیل یک کشور یهودی انتخاب کردند؟

- آنها ادعا می کنند که فلسطین، سرزمین موعود یهود است. یعنی خدای یهود که «یهوه» نام دارد، این سرزمین را به بنی اسرائیل وعده داده که برای همیشه تاریخ آنها در فلسطین زندگی کنند. اما از نظر سیاسی و اقتصادی به طور خلاصه این طور می توانیم بگوئیم که یهودی ها معتقد و مدعی هستند که فلسطین مرکز و قلب زمین است و هر کسی که بر این سرزمین تسلط پیدا کند بر جهان آقایی می کند. به لحاظ اقتصادی و ژئوپولتیکی هم فلسطین، همانند لولای سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا است. یعنی چه از قدیم و چه در دوران معاصر، فلسطین شاهراه تجاری، بازرگانی و سیاسی دنیا بوده و هست. بنابراین یهودی ها با این اغراض مادی و سیاسی اما با توسل به عبارات و ادعاهای دینی و مذهبی که ما وظیفه دینی داریم در فلسطین مستقر شویم، گزینه ای به نام «فلسطین» را مطرح کردند. اما با این حال در اواسط قرن 19 یعنی در زمانی که زمزمه صهیونیستی ایجاد یک دولت یا کشور یهودی در اروپا نضج گرفته بود، برخی از رهبران یهودی و بانیان اندیشه صهیونیستی می گفتند که فلسطین برای ما یک «ناکجاآباد» است.

¤ یعنی کشورهای دیگری هم برای تشکیل دولت یهودی مطرح بود؟

- بله؛ آنها می گفتند ما یک سرزمینی می خواهیم که در آن جمع شویم. حتی یک زمانی بحث کشور «اوگاندا» مطرح بود یا یک زمانی کشور «عراق» یا «صحرای سینا» مطرح شد. در آمریکای لاتین هم درباره یکی- دو منطقه صحبت شد که مثلا آرژانتین از آن جمله بود.

 

                        

¤ این بحث ها در چه محافلی مطرح می شد؟

- در محافل یهودی- صهیونیستی. می دانید که یهودی ها ادعاهایی دارند که برخی از محققان ما هم به آن باور پیدا کرده اند؛ آن هم این است که چون یهودی ها در اوج ذلت و حقارت و مظلومیت و ضعف و ستم قرار گرفته اند، ناگزیر شدند که در یک سرزمینی یک دولتی برای خودشان تشکیل بدهند اما واقعیت این نیست. واقعیت این است که این خوی و خصلت توسعه طلبانه و فزون خواهانه و قدرت طلبانه همیشه در بین یهود بوده است. اما براساس آئین یهود، این قوم هر زمانی که اقتدار و قدرت دارند، حق ندارند به دیگران میدان بدهند اما در زمانی که تحت حکومت دیگران زندگی می کنند به گونه ای خودشان را مظلوم جلوه می دهند.

¤ یعنی «مظلوم نمایی» می کردند...

- بله این «مظلوم نمایی» همیشه در تاریخ یهود به عنوان یک حربه استفاده شده است. زمانی که اندیشه صهیونیستی در اروپا مطرح شد و بعد بالا گرفت، زمانی بود که یهودی ها در بهترین موقعیت و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بودند.

¤ به چه شکل؟

- شما می بینید که در اروپای قرن 19، یهودی ها از لحاظ اقتصادی بر اهرم های قدرت اقتصادی سوار بودند و کلید قدرت اقتصادی غرب در دست اینها بود. یعنی بسیاری از کمپانی ها و صنایع بزرگ در اختیارشان قرار داشت. خاندان «روچیلد» درواقع پادشاهان بی تاج و تخت اروپا و خصوصا انگلستان بودند. پس بنابراین می توان گفت که اروپا و خصوصا انگلستان خاستگاه صهیونیسم بوده است. یعنی اینها وقتی که موقعیت خود را کاملا مناسب احساس کردند و خود را آقای جهان دیدند، آنموقع بود که اندیشه صهیونیستی را مطرح کردند. تا قبل از این جرأت طرح چنین خواسته ای را نداشتند. یعنی برخلاف ادعای آنها که در منابع و متون تاریخی شان آمده که متأسفانه برخی ها نیز این مسئله را پذیرفته اند، یهودی ها در ستم و دربدری تصمیم به مهاجرت نگرفتند و جالب اینکه در زمانی که برخی رهبران صهیونیستی در اوایل قرن 19 این اندیشه را مطرح و تبلیغ کردند، عامه یهودی ها چه در غرب که در شرایط بسیار ایده آلی زندگی می کردند و چه در کشورهای اسلامی که براساس اصول و اعتقادات اسلامی، حکام و مردم با آنها خیلی مدارا می کردند و جزو اهل ذمه بودند و کاملا در صلح و صفا زندگی می کردند.

باید تأکید کنم که کشورهای غربی برای یهودی ها حکم یک «بهشت موعود» را داشت.

¤ در اروپا؟

- خیر در آمریکا هم به همین شکل بود. اینها حتی بعد از اینکه شرایطشان بهبود پیدا کرد خصوصا از قرن 17 میلادی به بعد که وارد سرزمین جدید (آمریکا) شدند، آنجا را سرزمین موعود نامگذاری کردند و جالب است بدانید که «کوه های راکی» را به نام «کوه های صهیون» نامگذاری کرده بودند و از آمریکا به نام اورشلیم جدید یاد کردند. یعنی عرض بنده این است که در چنین شرایط ایده آلی بود که اندیشه خود را مطرح کردند.

¤ این اندیشه یهودی ها که باید در یک منطقه جمع شوند در بین عامه یهود چقدر گسترش یافت؟

- ببینید در آن زمان چون بسیاری از یهودی ها در کشورهایی که زندگی می کردند پذیرفته شده بودند و صاحب یکسری امتیازات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده بودند، نمی توانستند از زندگی شان دل بکنند و عنوان می کردند که فلسطین برای آنها یک «ناکجاآباد» است که این مسئله را همانطوری که عرض شد حتی رهبران یهود نیز عنوان می کردند، آنها طرفدار تز «ادغام در محیط زیست» بودند. می گفتند ما در محیط زیست خود پذیرفته شده ایم و چرا باید آواره شویم.

¤ یعنی انگیزه دینی برای مهاجرت به فلسطین بعنوان ارض موعود در بین یهودی ها کاملا کمرنگ بوده است؟

- اساسا رهبران اولیه صهیونیسم همگی اندیشه های الحادی داشتند. حتی آن زمانی هم که شعار مهاجرت به فلسطین را در قالب یک مسئله دینی مطرح می کردند، رهبران صهیونیسم در پس پرده می گفتند فلسطین پر از «سنگ» است و بگذارید بقیه بروند و این «سنگ ها» را زیارت کنند! رهبران صهیونیسم همگی اندیشه های الحادی و کاملا ماتریالیستی دارند.

¤ اینطور که شما می فرمایید معلوم است که یک مرکزیتی وجود داشته که تصمیم گرفته در یک زمان خاص یک کشور یهودی تشکیل شود. این مرکزیت چه کسانی یا چه گروهی بودند؟

- یهودی ها به لحاظ خصلت قوم گرایانه خود در طول تاریخ ما می بینیم که یک وحدتی را در بین خود داشته اند. این مسئله در قرآن هم وجود دارد. وقتی بحث گوساله سامری مطرح می شود در تفسیر المیزان ما می خوانیم که وقتی حضرت موسی(ع) به کوه رفت همه یهودی ها گوساله پرست نشدند ولی دلیل اینکه خداوند همه آنها را در قرآن لعن و نفرین می کند این است که خصلت قومی آنها اجازه نداد که با گوساله پرست ها و متخلفین مخالفت کنند و با سکوت خود حرکت گوساله پرستان را تأیید می کردند. این خصلت قومی همیشه برای یهودی ها وجود داشته است و به این شکل سازماندهی آنان کار سختی نبوده است و به واسطه سازمان های صهیونیستی این کار را انجام می دادند مثل سازمان فراماسونری که علی رغم اعتقاد بسیاری این سازمان صهیونیستی- یهودی است. آرام آرام بعد از فعالیت این نهادها که اغلب دارای قدرت اقتصادی و سیاسی هم بودند و سازماندهی یهودیان، در سال 1897 میلادی به سرکردگی یک یهودی اتریشی الاصل بنام «تئودورهرتزل» اولین کنگره جهانی صهیونیسم متشکل از نمایندگان سران یهود در 5 قاره جهان در شهر «بال» سوئیس تشکیل می شود و در آنجا سازمان جهانی صهیونیسم پایه گذاری می شود و به این ترتیب فعالیت علنی و تشکیلاتی خود را با تشکیل چنین نهادی شکل می دهند و آغاز می کنند.

¤ شما گفتید که از اوایل قرن 19 فعالیت تشکیلاتی صهیونیست ها آغاز شد از آن طرف هم یهودی ها راضی نمی شدند که به فلسطین مهاجرت کنند چرا که شرایط فعلی خود را ایده آل می دانستند. سازمان های صهیونیستی برای راضی کردن یهودی ها برای عزیمت به فلسطین چه فعالیت هایی را انجام دادند؟

- سران صهیونیست ابتدا شروع به یکسری فعالیت های فرهنگی و ادبی کردند. رمان هایی با دستمایه های عهد عتیقی نوشتند و آنرا به چند زبان ترجمه کردند و به خانه یهودی ها می فرستادند. مثل رمان «دیوید آلروی» و امثالهم یا اشعاری مثل ترانه های عبری «لرد بایرون» که وی یهودی هم نبود ولی پول می دادند و به سفارش صهیونیست ها او برای آنها به زبان عبری شعر می سرود؛ مثلا آن شعر معروفی که می گفت کلاغ خانه دارد، روباه خانه دارد، کبوتر آشیانه دارد ولی ما هیچ نداریم که سروده همین لردبایرون مسیحی در قرن 19 است. با این فعالیت ها می خواستند به یهودی ها بباورانند که فلسطین سرزمین موعود شماست و اساسا این سرزمین مال شماست و شما هیچ جایی جز آنجا ندارید.

                                              Go to fullsize image

¤ این فعالیت ها چقدر موثر بود؟

- این فعالیت ها ناکام ماند و بعد از این ناکامی ها کانون های مخفی یهودی- صهیونیستی با هدایت رهبران صهیونیست، تحریکات فیزیکی علیه یهودیان را آغاز کردند که این فعالیت ها امروز به نام «آنتی سیمیتیسم» یا «یهودستیزی» و «یهودآزاری» معروف است.

¤ یعنی «یهودستیزی» منشأ یهودی داشت؟

- بله، رهبران صهیونیستی دیدند که نمی شود این یهودی ها را از کشورهای محل سکونتشان جدا کرد و طبعا باید برایشان یک انگیزه ای درست می شد. لذا لازم بود به یهودی ها تفهیم شود گفتند در کشورهای محل سکونت خود امنیت ندارند و لذا این فعالیت ها را آغاز کردند که نمونه آن قضیه «دریفوس» بود که در تاریخ داستان آن وجود دارد.

به هر حال صهیونیست ها به نام مسلمانان و مسیحیان شروع به فعالیت های ضدیهودی کردند تا به یهودی ها اینطور القاء کنند که شما در کشورهای دیگر امنیت ندارید و باید به فلسطین عزیمت کنید. نمونه آن بحث «گتو» بود. «گتو» نام دیوارهایی است که یهودیان در محله های مخصوص بدور محل زندگی خود می کشند. اما اینطور تبلیغات کردند که چون یهودی ها را اذیت و آزار دادند آنها مجبور شدند دور خود دیوار بکشند و جدا از بقیه زندگی کنند. در حالیکه یهودی براساس آیین و اعتقادات خود معتقد است که باید در محلات مخصوص زندگی کند. بهرحال شروع به فعالیت های ضد یهودی کردند تا یهودی ها را مجبور به مهاجرت به فلسطین کنند. لذا اولین هسته های مهاجرت به فلسطین در سال 1880 به بعد آغاز می شود.

¤ بطور مشخص این مهاجرت ها از کجا آغاز شد؟

- در سال 1880 به بعد دو گروه یهودی روسی بنام جنبش «بیلو» و گروه «عشاق صهیون» به فلسطین مهاجرت کردند و این اولین گروه های مهاجرت کننده به فلسطین بودند.

¤ آن مهاجرت های اولیه به فلسطین، شکل اشغال داشت؟

- ببینید صهیونیست ها بدلیل موقعیت خاص و ویژه ای که حکومت عثمانی در آن زمان داشت، با ترفندهای مختلف به فلسطین می رفتند. در برخی کنسولگری های غربی آنجا نفوذ داشتند و آنها به این گروه ها کمک می کردند. برخی ها هم بعنوان مهاجر و زائر به فلسطین می رفتند ولی ماندگار می شدند. البته باید عرض کنم سیستم دولتی بخصوص در زمان عبدالحمید بدلیل مشکلات خاصی که در سیستم اداری عثمانی وجود داشت در فلسطین به یهودی ها اجازه اقامت نمی داد ولی آنها با ترفندهای مختلف وارد فلسطین می شدند و در آبادی های این کشور ساکن می شدند.

همانطوری که عرض کردم بعد از اولین کنگره جهانی صهیونیسم در سال 1897 در شهر «بال» سوئیس، سازمان جهانی صهیونیسم تشکیل شد، نهادهای حاشیه ای مثل صندوق ملی یهود و بعدها آژانس ملی یهود پایه گذاری شدند و رهبران صهیونیسم به کارشان شکل جدی تر و اساسی تر دادند. در همان مقطع است که «تئودور هرتزل» کتاب «دولت یهود» را می نویسد و به این شکل صهیونیست ها همراه و همگام با هم فعالیت های مختلف خود را جدی تر دنبال می کنند.

¤ یعنی آن بحث «یهودستیزی» که شما گفتید از یک طرف دنبال می شد، بحثهای تئوریک و دیگر فعالیت های صهیونیست ها نیز از طرف دیگر پیگیری می شد.

- بله، این فعالیت ها را همراه با هم پیگیری می کردند. «هرتزل» در یکی از سخنان مخفیانه خودش در بین نمایندگان یهود در یکی از نشست های صهیونیستی که سند آن نیز وجود دارد و بعدها افشاء شد می گوید که من اگر نتوانم اهداف خودمان را که جمع آوری و جذب یهودیان اطراف دنیا و انتقال و اسکان آنها در فلسطین و تشکیل دولت یهودی است تحقق ببخشم، دنیا و در وهله اول اروپا را به آتش می کشم. این در حالی بوده که یهودی ها در آن زمان بخصوص در اروپا پایگاه جدی و اساسی و حتی نفوذهای گسترده سیاسی داشتند. مثلاً «بنیامین دیزائیلی» یهودی، 2 بار به مقام نخست وزیری انگلستان می رسد. تاه وقتی هم که نخست وزیر نبوده همه کاره دربار بوده است. در جاهای دیگر اروپا نیز به همین شکل بوده است. یار«وچیلدها» نیز به صورتی که قبلاً عرض کردم در انگلستان صاحب نفوذ بسیار بودند. جالب است بدانید وقتی «اعلامیه بالفور» در سال 1917 صادر می شود خطاب به روچیلد است. روچیلد که سمت دولتی یا اجرایی نداشته است، پس معلوم است که سلطان بی تاج و تخت روچیلد بوده که طرف حساب نماینده رسمی دولت انگلیس قرار می گیرد...

¤ داشتید در مورد سیر شکل گیری اسراییل و به تبع آن فعالیت یهودی های صهیونیست و نفوذ آنها در دنیای غرب برای پیشبرد اهدافشان می گفتید.

- بله. یک اهرم دیگری که اینها داشتند، اهرم نفوذ فرهنگی و عقیدتی بود و البته الان هم هست. شاید آن قدرتی که توانسته تا الان یعنی از 2-3 قرن پیش به اینطرف جامعه مسیحی و بخصوص خیلی از رهبران مسیحی و دنیای غرب را با خودشان همراه کند و مطیع اراده و خواست آنها کند، مسیحیت صهیونیست است. یعنی بعد از جریان پروتستانیسم در جهان مسیحیت در قرن 16، اینها افتراقی در دنیای مسیحیت بوجود آوردند و یک قشر وسیعی از مسیحی ها را با خود همراه کردند.

اساساً گفته می شود پروتستانیسم منشأ یهودی دارد. به تازگی پژوهش هایی در این باره منتشر شده که پروتستانیسم کاملاً برگرفته از متون عبری است. یعنی آنها تمام ایده های خود را ازعهد عتیق می گرفتند. بعضی از فرقه های پروتستانیسم مثل پیوریتانیسم یا پیوریتانها یا پاک دینان اساساً خاستگاه فکری شان عهد عتیق بوده است. یعنی همان شعاری که در مسیحیت مطرح است که می گویند مسیح دوباره بازمی گردد اینها هم آمدند برای اینکه در مسیحیت نفوذ کنند گفتند ما هم به دنبال مسیح و منتظر ظهور ایشان هستیم. حالا مسیح چه زمان ظهور می کند زمانیکه آرزوی بنی اسراییل محقق شود. آرزوی بنی اسرائیل چیست؟ ارض موعود. یعنی اینها با ترفندهای مختلف ازعهد عتیق برای این مسئله مدرک و سند جمع کردند واین رویه تبدیل به یک مکتب و یک مذهب رسمی و پذیرفته شد. اینها با این ترفندها در داخل غرب و مسیحیت نفوذ کردند. شما توجه داشته باشید الان اگر یهودی ها در دنیای غرب در بین رهبران غرب نفوذ دارند فقط بدلیل سلطه اقتصادی و سیاسی صهیونیست ها نیست یک بخش آن هم بدلیل نفوذ عقیدتی و فرهنگی آنان است.

¤ در مورد سخنان هرتزل در بین سران یهود می گفتید...

- بله؛ هرتزل با آن حرفی که زد پیام خود را به رهبران یهود رساند که باید برای رسیدن به اهداف فقط به این فعالیت ها بسنده نکنیم. بلکه باید با توجه به موقعیت ممتازی که داریم به فعالیت خود سرعت ببخشیم و به هدف خود که تشکیل دولت یهودی است برسیم و لذا جنگ جهانی اول با ترفند و توطئه صهیونیست ها و سران ذی نفوذ آنها آغاز می شود. وقتی انسان تاریخ جنگ جهانی اول را می خواند متعجب می شود. یک شاهزاده ای ترور می شود و نه 2 کشور بلکه دنیا در جنگ وارد می شود. جریان چیست؟ اصلاً انسان متوجه نمی شود ولی بعد از جنگ شما وقتی نگاه می کنید می بینید نتیجه چه می شود؟

¤ تجزیه عثمانی.

- بله. امپراطوری عثمانی که خطری برای جهان غرب بوده تجزیه می شود. یعنی تهاجم به جهان اسلام.

¤ دلایل دیگری هم برای این روایت جدید از آغاز جنگ اول دارید که ملموس تر باشد؟

- ببینید اینها وقتی در زمان جنگ اول جهانی فلسطین را اشغال کردند، فرمانده لشگر انگلیس یک یهودی بنام «ژنرال آلن بی» بود. «ژنرال آلن بی» وقتی وارد بیت المقدس شد، خطاب به منبری که مربوط به صلاح الدین ایوبی بود گفت که صلاح الدین ما بازگشتیم! و در آنجا جنگ های صلیبی را یادآوری کرد که صلاح الدین قدس و فلسطین را نجات داده بود. «آلن بی» آنجا گفت که ما بازگشتیم. منظورش از «ما» این بود که آن دفعه صلیبی ها بودند و اینبار صهیونی ها هستند. بهرحال فلسطین اشغال و امپراطوری عثمانی قطعه قطعه می شود و بدین وسیله یهودی ها یک گام به اهدافشان نزدیک تر می شوند.

                            Go to fullsize image

¤ سرنوشت فلسطین پس از جنگ جهانی و در زمان از بین رفتن حاکمیت عثمانی بر این کشور چگونه رقم خورد؟

- بعد از تقسیم بندی عثمانی توسط متفقین برای انگلستان و فرانسه، یک لایحه ای برای سرپرستی فلسطین تهیه کردند. این لایحه قیمومیت یا سرپرستی را چند نفر از تئوریسین های صهیونیست نوشتند و به انگلستان دادند و این کشور این لایحه را پس از جنگ به جامعه اتفاق ملل آن زمان تقدیم کرد، جامعه اتفاق ملل این لایحه را تصویب می کند که بموجب آن انگلستان ازاین تاریخ سرپرست این سرزمین بی صاحب (فلسطین) است.

اولین اقدام انگلستان در فلسطین قرار دادن یک فرماندار کل در خاک این کشور بود.

¤ در این تقسیم بندی ها ما می بینیم که قضیه فلسطین کاملاً با بقیه قسمت های عثمانی متفاوت بوده است.

- بله. ما می بینیم که عراق، سوریه، لبنان و ... را به انگلستان و فرانسه سپردند ولی به شکلی بود که بعدها این کشورها اعلام استقلال کردند و حکومت تشکیل دادند ولی در فلسطین اینگونه نبود. انگلیسی ها اولین کاری که در فلسطین کردند این بود که یک شخصیت برجسته یهودی بنام «سرهربرت ساموئل» را فرماندار کل فلسطین کردند. «سرهربرت ساموئل» قبلاً وزیر کشور انگلستان بود. «ساموئل» در فلسطین «اعلامیه بالفور» را مبنای کار خود قرار داد.

¤ همان که خطابش به روچیلدها بود؟

- در سال 1917 قبل از اتمام جنگ جهانی اول و وقتی انگلستان تقریباً فلسطین را اشغال کرد، یک اعلامیه و بیانیه ای در چند سطر توسط دولت بریتانیا به شکل رسمی با امضای وزیر امور خارجه وقت لرد بالفور تدوین شد. خطاب این اعلامیه به روچیلد یکی از سلاطین بی تاج و تخت یهودی انگلستان بود. مضمون اعلامیه این بود که لرد روچیلد عزیزم! دولت پادشاهی انگلستان موافقت خود را با تشکیل کانون ملی یهود اعلام می دارد. عبارت کانون ملی یهود را نیز عمداً بجای دولت یهود آوردند که حساسیتی ایجاد نشود و برای انگلستان از طرف کشورهای اسلامی یا فلسطینیان مشکلی درست نشود. پس از انتشار این بیانیه صهیونیست ها در سراسر عالم این اتفاق را بعنوان یک پیروزی بزرگ جشن گرفتند.

¤ انگلستان بر چه اساسی فلسطین را به یهودی ها واگذار کرد؟

-این مساله هیچ مبنای حقوقی ندارد و اساساً نکته جالب مساله نیز اینجاست. شما می بینید که یک کشوری که یک کشور دیگری را اشغال کرده بدون اینکه از لحاظ حقوقی مدرک و سندی وجود داشته باشد آنرا به دیگری واگذار می کند. در دنیا کلی جنگ اتفاق افتاده که پس از اشغال یک کشور، و بعد ازمدتی آن کشور به صاحبان اصلی آن بازمی گردد. صاحبان اصلی این سرزمین هم کسانی بودند که در آن زندگی می کردند.

بعبارتی می شود گفت که این تشکیل فرمانداری کل فلسطین از سوی بریتانیا یا حکومت سرپرستی مقدمه ای است برای زمینه سازی جمع آوری یهودی ها و تشکیل یک کشور یهودی.

¤ نحوه مهاجرت یهودی ها در این سال ها چگونه بود؟

- از همان سال 1880 تا 1918 چیزی حدود 55 هزار یهودی به فلسطین عزیمت کرده بودند و در سال های بعد ازاین سیل مهاجرت ها فزونی می گیرد یعنی تا سال 1948 (زمان اعلام موجودیت اسرائیل) حدود 700 تا 750 هزار یهودی ازاطراف جهان به فلسطین انتقال داده شدند.

¤ این مهاجرت ها حساسیت دیگر کشورها را برنیگیخت؟

- چرا. در جهان مسیحیت کمتر و در جهان اسلام بیشتر. تحرکاتی چه از ناحیه علمای اسلام و چه از ناحیه مردم در این زمان ما زیاد می بینیم.

¤ منظور این است که دنیا از وقوع چنین حادثه ای باخبر شد یا اینکه قضیه به طور مخفی در حال پیگیری بود!

- ببینید دنیا متوجه شد ولی یکی از ترفندهای تبلیغاتی صهیونیست ها این بود که می گفتند ما می خواهیم به یک سرزمین برویم که مردمی ندارد. شعار «سرزمین بی مردم برای مردم بی سرزمین» معروف است.

¤ اینکه می گفتند فلسطین سرزمین بدون مردم است منظورشان این بود که در این منطقه مردمی وجود ندارد یا اینکه باید آنجا را از وجود این مردم پاکسازی کرد؟

- اینطور به افکار عمومی دنیا القاء می کردند که در این سرزمین اساساً مردمی وجود ندارد و حالا ما که همیشه تحت ظلم و اذیت وآزار بودیم باید یک جایی را پیدا کنیم.

حالا اینجا را به ما وعده دادند ضمن اینکه در اینجا کسی هم زندگی نمی کند پس ما به این سرزمین عزیمت می کنیم. اما می دانید که آن زمان (سالهای میان قرن 19) فلسطین بزرگترین صادرکننده زیتون، روغن زیتون، پرتقال، کنجد و خیلی از محصولات کشاورزی است و آمار و مدارک آن وجود دارد.

بعد از مهاجرت یهودی ها به فلسطین مقاومت مردم فلسطین از همان ابتدا یعنی سال 1880 آغاز شد. روستائیان و کسانیکه اسلحه داشتند با اسلحه و اگر نداشتند با بیل و داس از سرزمین خود دفاع کردند. از آنطرف چون صهیونیست ها گفته بودند که فلسطین یک کویر بدون مردم است پس بایستی آنرا اثبات می کردند و این شد که دست به کشتار وسیع مردم فلسطین زدند. در طول تاریخ اشغال فلسطین بخصوص پس از جنگ جهانی اول تا سال 1948 که سال تأسیس اسراییل است، صهیونیست ها با کمک انگلستان دست به قتل عام های وحشتناک ولی بی سروصدا در فلسطین زدند. هر زمان که فلسطینی ها دست به دفاع می زدند آنها را بشدت به خاک و خون می کشیدند.

¤ یعنی اراده برای نسل کشی کاملاً در این کشتارها مشهود بود.

- بله. شهادت شیخ عزالدین قسام در اوج حاکمیت انگلیسی ها در فلسطین بوده است. موارد بسیاری وجود دارد که شبه نظامیان صهیونیست شبانه وارد یک روستا می شدند و تمام اهالی روستا اعم از زن و کودک و مرد را کشتار می کردند تا این روستا را برای اسکان یهودی ها آماده کنند.

نکته ای که اینجا مطرح بود این است که تمام فعالیت های صهیونیست ها برای مهاجرت یهودی ها باز جواب نداد و روند مهاجرت هنوز کند بود و آنها باید برای تثبیت کشور یهودی کاری می کردند واین کار جنگ جهانی دوم بود.

¤ یعنی شما وقوع جنگ دوم جهانی را محصول توطئه صهیونیست ها می دانید؟

- بله، توطئه ای که جنگ جهانی اول را بر پا کرد و باعث متلاشی شدن امپراطوری عثمانی و قطعه قطعه شدن کشورهای اسلامی شد، با جنگ جهانی دوم کار خود را تکمیل کرد. یعنی آنها به این نتیجه رسیدند که باید یک حادثه ای مثل همان چیزی که هرتزل گفته بود که من اروپا و دنیا را به آتش می کشم تا به مقصودم برسم رخ می داد. برخلاف تفسیر رایج و برخلاف آنچیزی که در کتب وحتی کتب درسی نوشته شده که گفته می شود جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر 1939 با تجاوز قوای آلمان هیتلری به لهستان شروع شده من به شما می گویم این یک دروغ بزرگ است.

¤ پس جنگ چگونه آغاز شد؟

- 6 ماه قبل از وقوع جنگ، یک یهودی مغربی تبار بنام «هوربلیشا» در انگلستان وزیر جنگ می شود. وقتی «بلیشا» وزیر جنگ می شود روسای ارتش را که با او همراه و همفکر نبودند تغییر می دهد مثلاً رئیس کل لجستیکی و پشتیبانی ارتش انگلیس را یک یهودی مثل خودش قرار می دهد. «بلیشا» بعد از مدتی نقشه ای تهیه می کند و آنرا به پارلمان انگلیس ارائه می کند. در آنجا می گوید که ما آمادگی داریم هم اکنون 17 لشگر را به هر کجا که می خواهیم اعزام کنیم که در آنجا تعدادی از نمایندگان پارلمان با تعجب عنوان می کنند که ما قرار نیست جنگی داشته باشیم. ببیند ماههای قبل از شروع جنگ جهانی دوم اردوگاههای پنهان جنگ در فرانسه و انگلستان بوسیله کانونهای صهیونیستی و طبق یک روال برپا شده بود. این است که بعدها خودشان گفتند جنگ جهانی اول اشغال فلسطین را بهمراه داشت و جنگ جهانی دوم تأسیس دولت یهود شب پنج شنبه 31 اوت 1939 یک گروه نظامی بطور شبانه از لهستان به خاک آلمان تجاوز می کنند و هزاران آلمانی را کشتار می کنند.

¤ چه کسانی این کار را می کنند؟

- یک گروه نظامی از لهستان این کار را می کنند. شما می دانید که در لهستان یهودی ها نفوذ گسترده داشته و دارند. این تهاجم از یک منطقه مرزی بنام «گیلیوتیز» صورت می گیرد. همان زمان رادیوی انگلیس این تهاجم را اعلام می کند و اسناد این مساله وجود دارد اگر چه غربیها آنرا رو نمی کنند. بعد از این تهاجم، هیتلر برای دفاع از آلمان قصد سرکوب این مهاجمان را دارد و اساساً قصد آغاز جنگ را نداشته است. حالا شما ببیند که سوم سپتامبر (دو روز بعد از تهاجم به آلمان) فرانسه و انگلیس هر کدام نزدیک به 10 لشگر برای جنگ آماده داشته اند در حالیکه هیتلر به این شکل برای جنگ آمادگی نداشته است در حالی که اگر هیتلر قصد جنگ داشت طبعا باید از انگلیس و فرانسه آماده تر می بود. به همین دلیل یک نماینده رسمی به دربار انگلیس می فرستد و انگلیس نماینده رسمی هیتلر را بازداشت می کند و سوم سپتامبر به آلمان حمله می کنند و در واقع جنگ جهانی دوم به این شکل آغاز می شود. همین کشور ها زمانیکه شوروی در 17 سپتامبر که شوروی بخش اعظم لهستان را اشغال می کند هیچ واکنشی نشان نمی دهند. مقصود اینکه بحثهایی مثل هولوکاست هم از دل این جنگ بیرون آمد و آنها باز توانستند به مظلوم نمایی خود ادامه دهند و از آن بعنوان حربه استفاده کنند.

¤ ولی بغیر از جنگ هم می توانستند از حربه مظلوم نمایی استفاده کنند. اینطور نیست؟

- حالا من این مسئله را در بحث هولوکاست مطرح می کنم. اینها کاری کردند که به هر شکل بتوانند از آن بهره برداری کنند که این مساله با جنگ جهانی دوم محقق گردید.

¤ اجازه بدهید به روند اشغال فلسطین بازگردیم...

- بله پس از جنگ جهانی دوم بناشد انگلستان در ماه مه 1948 (27 اردیبهشت 1327) دوره قیمومیت خود را تمام شده اعلام کند و فلسطین را تخلیه کند و لذا تمام نقاط حساس، پادگانها، سرزمینها و مناطقی که دولت سرپرستی در اختیار داشت همه رابه صهیونیستها واگذار می کند و قبل از خروج انگلیس دولت یهودی در سرزمین فلسطین اعلام موجودیت می کند. یعنی سران صهیونیستی که در راس آن بن گوریون (اولین نخست وزیر اسراییل) قرار داشت بیانیه ای را آماده می کنند و موجودیت دولت اسرائیل را اعلام می کنند.

¤ چه زمانی؟

- شب 15 مه 1948 یعنی اردیبهشت 1327 شمسی.

¤حالا اجازه بدهید روی ماهیت حقوقی رژیم اسرائیل اندکی صحبت کنیم. چرا که حالا در این تاریخ اسرائیل اعلام موجودیت کرده است. حالا سؤال ما این است که از نظر حقوق بین الملل جایگاه اسرائیل بعنوان یک کشور مستقل چگونه است؟

- از نظر یهودیان پشتوانه و مستندات قانونی دولت اسرائیل چند چیز بوده که یکی از آنها را بیانیه بالفور می دانند و عنوان می کنند که بواسطه این اعلامیه فلسطین از طرف انگلستان به ما بخشیده شده است و حالا ما می خواهیم دولت یهودی را دراین سرزمین تشکیل بدهیم. در صورتی که انگلستان بعنوان اشغالگر نمی تواند سرزمینی که در آن مردم زندگی می کنند را به کس دیگری بدهد مثل این که الان آمریکا بخواهد عراق را به گروهی یا شخصی ببخشد!از مستندات حقوقی دیگری که یهودی ها به آن استناد می کنند قطعنامه ای است که در نوامبر 1947 توسط مجمع عمومی سازمان ملل صادر می شود. براساس این قطعنامه که با ترفند آمریکا و انگلیس و محافل یهودی تصویب شد فلسطین به 2 قسمت تقسیم گردیده و بیش از 56 درصد فلسطین را به یهودی ها و باقی را به فلسطینی ها واگذار می کنند.

¤ ترکیب جمعیتی فلسطینی ها و یهودی ها در آنزمان یعنی زمان صدور قطعنامه به چه شکل بوده است؟

- در زمان اعلام موجودیت اسرائیل یهودی ها چیزی حدود 700 تا 750 هزار نفر بودند و فلسطینی ها حدود یک میلیون و دویست تا یک میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت داشتند.

¤ یعنی اکثریت مطلق با فلسطینی ها بوده است.

- بله. در مورد قطعنامه باید گفت که این قطعنامه در صلاحیت مجمع عمومی نبوده است و در منشور سازمان ملل چنین اختیاری نه به مجمع عمومی و نه به کشورهای عضو داده نشده است. ضمناً مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل اساساً پشتوانه اجرایی ندارد و مجمع عمومی حق ندارد یک سرزمینی را برای مردم دیگر اختصاص دهد و اساساً این مسئله جنبه و مشروعیت حقوقی ندارد. البته در آن زمان هم فلسطینی ها این قطعنامه را نپذیرفتند.نکته ای که اینجا مطرح می شود این است که اسرائیل همیشه با این قطعنامه برخورد 2 گانه می کند.زمانی که قطعنامه 181 از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1947 صادر شد و بعد زمانی که اعلامیه تاسیس اسرائیل در سال 1948 قرائت و در دنیا پخش گردید کل اراضی فلسطین که تحت تسلط و اشغال صهیونیست ها بود تنها 5% از جغرافیای فلسطین را تشکیل می داد. یعنی صهیونیست ها در سرزمینی به وسعت 5% از کل خاک فلسطین مستقر بودند.

                         Go to fullsize image

¤ این 5% مربوط به زمان تشکیل دولت اسرائیل است؟

- یهودی ها تا زمانی که موجودیت خود را اعلام کردند تنها در 5% از کل جغرافیایی فلسطین ساکن بودند.

¤صهیونیست ها این 5 درصد از خاک فلسطین را چگونه تصاحب کرده بودند؟

- فلسطین در زمان امپراطور عثمانی جزو شامات بود. یعنی سوریه و لبنان و فلسطین تقریباً به شامات معروف بودند. یکسری فئودال هایی بودند که زمین هایی را در فلسطین در اختیار داشتند که اصلا فلسطینی نبودند و ا ساساً در منطقه فلسطین ساکن نبودند بلکه اهل سوریه، لبنان یا جاهای دیگر بودند. از طرف دیگر یکسری نمایندگان کنسولگری ها و نمایندگان سیاسی برخی دول غربی هم آنجا بودند که یکسری زمین هم آنها به بهانه هایی صاحب شده بودند. یهودی ها با ترفندهایی زمین هایی که در دست فئودال ها یا این نمایندگان سیاسی بود از آنها گرفتند و یا خریداری کردند.

یهودی ها از یک طریق دیگری هم زمین های فلسطینی ها را از چنگشان در می آوردند. در زمان عثمانی یک بانکی وجود داشت بنام «بانک عثمان» که به رعایا وام با بهره کم می داد. دولت سرپرستی انگلیس در فلسطین این بانک را تعطیل کرد.از یک طرف به زمین های مردم مالیات های سنگین بستند و از طرف دیگر یک نهاد صهیونیستی انگلیسی تاسیس کردند بنام بانک «انگلو پلستین» که سهامداران آن صهیونیست بودند. این بانک به مردم وام با بهره های سنگین می داد و البته شرط این بانک هم این بود که باید سندهای این زمین ها را در بانک گرو بگذارند تا اگر پس از 5 سال مردم نتوانستند این وام ها را بپردازند، صهیونیست ها بتوانند این اسناد را ضبط کنند و زمین ها را تصاحب نمایند. یعنی بگونه ای فلسطینی ها را تحت فشار قرار می دادند تا زمین های آنها را تصاحب نمایند.

¤ این سرزمین هایی که صهیونیست ها گرفتند 5 درصد شد!

- خیر، کمتر از یک درصد. یعنی زمین هایی را که حالا با ترفندهایی خریدند یا معاوضه کردند و یا با فشار از چنگ مردم فقیر فلسطین در آوردند به یک درصد هم نرسید. 4 درصد بقیه را نیز دولت سرپرستی انگلیس در طول زمان در اختیار صهیونیست ها گذاشت.

¤ پس بحث فروش زمین بی معنا است؟

- بله. حالا شاید بگوئید پس اسرائیل باقی فلسطین را چطور تصاحب کرد؟ بعد از اعلام موجودیت اسرائیل برخی کشورهای عربی و مردم فلسطین جمع می شوند و قیام می کنند. به این شکل بین اعراب و اسرائیل درگیری و جنگ در گرفت ولی فورا آمریکا و اروپا وارد عمل شدند و شورای امنیت رسماً اعلام آتش بس کرد. طی دو هفته آتش بس موقت کانون های صهیونیستی بدلیل نفوذی که در وزارت دفاع آمریکا داشتند، خلبان های خبره و ماهر یهودی را شناسایی کردند و آنها را مأمور کردند که وارد جنگ شوند. از بعضی کشورهای اروپای شرقی و غربی سیل مهمات و حتی نفرات را به نفع اسرائیل وارد میدان کردند.

¤ یعنی این دو هفته آتش بس صرف تجهیز اسرائیلی ها شد.

- بله. کل دنیای غرب به اضافه اروپای شرقی که کشورهای کمونیستی هم بودند به صهیونیست ها کمک کردند و جالب اینکه پس از 2 هفته آتش بس اسرائیل جنگ را آغاز کرد و طرف این جنگ هم مردم عادی و بی سلاح فلسطین بودند. در اینجاست که کشتار معروف دیریاسین که بیش از 250 نفر زن و کودک و مرد را مثله و قطعه قطعه کردند اتفاق می افتد و این نمونه کوچک جنایات صهیونیست ها بود. اینها با قساوت تمام به کشتار مردم می پرداختند و بعد این جنایات را بین مردم تبلیغ می کردند. مثلا یک تعدادی از ا جساد فلسطینیان را برهنه روی کامیون در روستاها می گرداندند و به این شکل بین مردم رعب و وحشت ایجاد می کردند.در جنگ اول اعراب و اسرائیل که به جنگ 1948 معروف شده است، بیش از 500 آبادی، روستا و شهر با نظاره گری آمریکا و اروپا با خاک یکسان شدند. یعنی یک رقمی حدود یک میلیون نفر از فلسطینی ها در این مدت کوتاه جنگ اول اعراب و اسرائیل یا قتل عام و یا آواره شدند.

¤ پس با این شکل صهیونیست ها در فلسطین یک برتری جمعیتی پیدا کردند؟

- کاملا. چون عمده مردم فلسطین را قتل عام و یا آواره کردند. از آن طرف در مدت کوتاه چند ماهه اشغال سرزمین فلسطین را از 5 درصد به 78 درصد رساندند. یعنی از 27 هزار کیلومتر مربع کل سرزمین فلسطین، بیش از 20 هزار کیلومتر آنرا اشغال کردند و تنها کرانه باختری رود اردن و نوار غزه باقی ماند که از دستشان دور ماند که جمعاً این دو منطقه حدود 5900 کیلومتر وسعت دارد. یعنی اسرائیلی ها اگرچه مستندات حقوقی خود را قطعنامه 181 مجمع عمومی اعلام می کردند ولی به آن هم بسنده نکردند و اگرچه قطعنامه 181، 56 درصد فلسطین را به صهیونیست ها داد ولی آنها 78 درصد فلسطین را اشغال کردند و دنیا هیچ نگفت. جالب اینکه اینها به این هم بسنده نکردند. در جنگ سوم اعراب و اسرائیل درسال 1967، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه را هم اشغال کردند و به این شکل کل سرزمین های فلسطین را اشغال نمودند. حال اینجا چند سؤال اساسی و کلیدی مطرح است. آمریکا 11 دقیقه بعد از اعلام موجودیت اسرائیل، این رژیم را به رسمیت شناخت که حالا بعد شوروی و بعد انگلیس و بعد سازمان ملل و باقی کشورها این رژیم را به رسمیت شناختند. سؤال این است؛ این کشورها کدام اسرائیل را به رسمیت شناختند. اسرائیل قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل که 56 درصد اراضی فلسطین را به صهیونیست ها داده بود یا اسرائیل سال 1948 را که در آن زمان 5 درصد فلسطین در اختیارشان بود؟ حالا که اسرائیل 78 درصد فلسطین را اشغال کرده تکلیف چیست؟ ما که می گوئیم اسرائیل نامشروع است نه اینکه ما مسلمانیم تعصب داریم، خیر. مبنای حقوقی اسرائیل متزلزل است. می دانید که براساس حقوق بین المللی یک کشور بایستی سه شاخصه داشته باشد؛ حکومت، سرزمین و مردم. صهیونیست ها که مردم از جای دیگر آوردند. سرزمین هم از آن کسان دیگر بود و حکومت هم در دست خودشان بوده و بزور تشکیل داده اند.حالا سؤال ما از دبیر کل سازمان ملل متحد این است که بعد از جنگ سوم اعراب و اسرائیل، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 242 را صادر کرد. دراین قطعنامه آمده که اسرائیل باید از اراضی سال 1967 (کرانه باختری رود اردن و نوار غزه) خارج شود. حالا چرا کسی حرفی نمی زند. چرا اینها خارج نشدند. خارج که نشدند هیچ در آن منطقه ها خانه سازی هم کردند. همین الان 200 شهرک در کرانه باختری ساخته اند. این تناقض را چه کسی پاسخ می دهد. متاسفانه افکار عمومی اروپا و غرب اینها را نمی داند. همین یکی- دوسال پیش در انگلستان نظرخواهی کرده بودند و مردم این کشور گفته بودند که ما نمی دانیم صهیونیست ها سرزمین مسلمان را اشغال کرده اند یا مسلمانان سرزمین صهیونیست ها را! این اسفناک است.

¤ الان ترکیب جمعیتی در فلسطین چگونه است؟

- ما چیزی حدود 9 میلیون فلسطینی داریم. تقریباً نیمی از این جمعیت داخل فلسطین و نیمی آواره کشورهای اطراف هستند. البته یک نکته ای را باید عرض کنم. در غرب، اسرائیل سال 1948 که 78 درصد خاک فلسطین است را برسمیت شناخته و اعرابی که داخل این زمینها هستند را اعراب اسرائیلی می نامند که تعدادشان 120 تا 130 هزار نفر بود که الان جمعیتشان امروز تقریباً 10 برابر شده است و امروزه در بدترین شرایط زندگی می کنند. بنده یک گزارشی یک زمان از گزارشگر فرانس پرس می خواندم نوشته بود که ما در یک منطقه بودیم که این اعراب زندگی می کردند. اطراف محل سکونت این اعراب همه آسمان خراش ها و تأسیسات مدرن قراردارد ولی مسلمانان در این منطقه مثل عصر حجر زندگی می کنند. بقدری اینها را در تنگنا قرار داده اند تا اینها خودشان رها کنند و بروند.

¤ الان صهیونیست ها در فلسطین چقدر جمعیت دارند؟

- چیزی حدود 6 میلیون یهودی الان در اراضی اشغالی زندگی می کنند که حدود 400 هزار نفر شهرک نشین در کرانه باختری و بیش از 8 هزار نفر هم در نوار غزه بودند که اخیراً بحمدالله پاکسازی شدند.

یک مطلبی که حیفم می آید در پایان این بخش از عرایضم نگویم گزارشی است از یکی از گزارشگران فرانسوی که در سال 1967 و بعد از جنگ سوم تهیه کرده بود. وی می نویسد که پس از جنگ ما به اردن رفتیم که کشوری در جوار فلسطین است. این گزارشگر می نویسد که در داخل اردن و همجوار فلسطین یک تپه ای است بنام «معدبا». ما در آنجا فلسطینی های آواره ای را دیدیم که هرشب با تاریکی هوا به بالای این تپه می آمدند و با اندوه فراوان به چراغهای قدس خیره می شدند و زار زار گریه می کردند و دوباره به پائین تپه می آمدند و به محل سکونت خود در بیغوله ها باز می گشتند. این گزارشگر فرانسوی که «آنیافرانکو» نام دارد ادامه می دهد که ما گمان می کردیم که این حرکت مردم مقطعی است ولی دیدیم که این کار آنها هر شب ادامه دارد و برای آنها تبدیل به یک آیین شده است. بنظر ما این عشق در جان فلسطینی ها فروزان است بعضی از آواره ها هنوز کلید خانه هاشان را دارند و انشاءالله آنها روزی به سرزمین خود باز خواهند گشت.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۸۴ ، ۲۱:۱۴
روح اله قمری

 

Image hosting by TinyPic

               خدایا !

 

               به من زیستنی عطا کن

 

                         که در لحظه مرگ

 

                      بر بی ثمری لحظه ای

 

               که برای زیستن گذشته است

 

                                    حسرت نخورم

 

                                                        و

 

                                                             مردنی عطا کن

 

                                                                که بر بیهودگی اش

                                                 

                                                                    سوگوار نباشم!

      

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۸۴ ، ۰۰:۲۲
روح اله قمری

براستی چرا اروپائیان اینقدر از تحقیق درباره هولوکاست می ترسند!؟

 

نظر شما در این باره چیه؟

تا چند روز دیگه مفصلا باهاتون در بارَش

مینویسم!

نظر شما در این باره چیه؟

تا چند روز دیگه مفصلا در بارَش مینویسم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۴ ، ۱۳:۲۰
روح اله قمری

یک با یک برابر نیست!

Image hosting by TinyPic

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود ...
و دستانش به زیر پوششی از گرد ...
پنهان بود ....
........
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند ....
وان یک ... گوشه ای دیگر
«
جوانان » را ورق می زد .......
برای آنکه بیخود ...های و هو
می کرد و ..... با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد ......

با خطی خوانا به روی تخته ای کز
ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت :
«
یک با یک برابر هست ...»
از میان ِ جمع شاگردان یکی برخاست ،
همیشه یک نفرباید بپاخیزد
به آرامی سخن سر داد :
تساوی اشتباهی فاحش ومحض است ...
معلم
مات بر جا ماند .

Image hosting by TinyPic

و او پرسید :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ....
آیا باز ......... یک با یک برابر
بود ؟
سکوت مدهشی بود و ... سوالی سخت .... !!
معلم خشمگین فریاد زد :
آری برابر بود .
و او با پوزخندی گفت :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت
بالا بود ...
وانکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود ... !؟؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون ،
چون قرص مه می داشت
بالا بود ....
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود ... !؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود .....
این تساوی زیر و رو می شد !!!
حال می پرسم :
یک اگر با یک برابر بود ...
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید ؟

یا چه کس دیوار چین ها را بنا
می کرد ........؟
یک اگر با یک برابر بود ...!
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود .....
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه های خویش

بنویسید :

یک با یک برابر ....

نیست!!!!!...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۴ ، ۰۲:۰۲
روح اله قمری

 

ای ایران! همچون شهدا تا آخرین قطره خون پاسداریت می کنم

ساعت 21:00َ

الله اکبر ؛ خمینی (ره) رهبر

ایران آزاد شد!

ایرانی آزاده! برای فردایی بهتر همه با هم فردا

انرژی هسته ای را فریاد می زنیم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۸۴ ، ۱۷:۳۰
روح اله قمری